Minor fixes
Tue, 1 May 2012 00:00:01 -0400
-2272 +2272
پس به او (عيسى) بار گرفت، و با او به جايگاهى دور -از شهر و مردم- بيرون رفت.
Fixes to fa.bahrampour and fa.mojtabavi
Thu, 14 Apr 2011 06:09:03 -0400
-1897,104 +1896,0
و اگر خواهيم هر آينه آنها را بر جايشان مسخ كنيم- به شكل زشتى چون بوزينه و خوك درآوريم-، پس نه پيشرفتن [و گذشتن از آنجا] توانند و نه [به صورت اول] بازگردند.
و هر كه را عمر دراز دهيم در آفرينش نگونسارش كنيم- نيرومندىاش را به سستى و ناتوانى دگرگون سازيم-، آيا خرد را كار نمىبندند؟
و او- محمد
تا بيم دهد هر كه را زنده- با فهم و خردمند يا مؤمن- باشد و آن گفتار- عذاب و هلاكت- بر كافران سزا گردد.
آيا نديدهاند كه ما از آنچه دستهاى [قدرت] ما [بىكمك آفريدگان] ساخته است چهارپايان را براى آنان آفريديم پس ايشان دارندگان آنهايند؟
و آنها
و آنان را در آنها سودهايى است- از پوست و پشم و كود آنها- و آشاميدنيهايى- از شيرشان-. آيا سپاس نمىگزارند؟
و به جاى خداى يكتا خدايانى گرفتند بدان اميد كه يارى شوند
[و حال آنكه آن بتان] يارىكردن ايشان نتوانند و آنان
پس سخن آنان تو را اندوهگين نكند، همانا ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم.
آيا آدمى نديده- ندانسته- است كه ما او را از نطفهاى آفريديم، كه اكنون ستيزهگرى- يا دشمنى- آشكار است؟!
و براى ما مَثَلى زد- در زندهكردن مردگان- و آفرينش خود را فراموش كرده گفت: كيست كه استخوانها را در حالى كه پوسيده و خاك شده زنده مىكند؟
بگو: همان [خداى] كه نخستين بار آفريدش زندهاش مىكند، و او به همه آفرينش- يا آفريدگان- داناست.
همان [خداى] كه براى شما از درخت سبز آتشى پديد كرد پس آنگاه شما از آن آتش مىافروزيد.
آيا آن كه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدن مانند اينها توانا نيست؟ چرا [تواناست]، و اوست آفريدگار دانا.
جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزى را بخواهد، اين است كه گويدش: باش، پس مىباشد.
پس پاك و منزه است آن [خداى] كه پادشاهى- مالكيت و حاكميت- همه چيز به دست اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
سوگند به آن صفزدگان- فرشتگان صفكشيده- كه [به طاعت و بندگى] صف زدهاند.
سوگند به آن رانندگان كه سخت مىرانند- فرشتگانى كه ابرها يا ديوان را مىرانند-.
و سوگند به آن خوانندگان ياد و پند- آيات قرآن-
كه هر آينه خداى شما يكى است
خداوند آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و خداوند خاورها- جايهاى برآمدن آفتاب و ستارگان-.
همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم،
و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
كه نمىتوانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
مگر آن كس [از ديوان] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
از آنها- مشركان- بپرس كه آنان در آفرينش سختتر و دشوارترند يا آن چيزها [ى ديگر] كه آفريديم- فرشتگان و آسمانها و زمين و ...-، ما آنها را از گِلى چسبنده آفريدهايم.
بلكه تو شگفتى نمودى- از ايمان نياوردنشان- و آنها مسخره مىكنند.
و چون پند داده شوند، ياد نكنند و پند نپذيرند.
و چون نشانهاى ببينند به ريشخند گيرند.
و گويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
آيا چون بمُرديم و خاك و استخوانى چند شديم باز برانگيخته مىشويم؟!
و آيا پدران پيشين ما نيز [برانگيخته مىشوند]؟
بگو: آرى، و شما خوار و درمانده باشيد.
پس جز اين نيست كه آن
و گويند: اى واى بر ما، اين روز حساب و پاداش است.
[گفته شود:] اين، روز جدايى [نيكوكاران از بدكاران]- يا روز داورى- است كه آن را دروغ مىانگاشتيد.
[اى فرشتگان،] كسانى را كه ستم كردند- مشركان- و همانندانشان- همراهانشان از ديوان- گرد آوريد، و آنچه را مىپرستيدند
به جاى خدا، و آنها را به راه دوزخ راه نماييد.
و بازداريدشان كه آنان پرسش خواهند شد.
شما را چيست كه يكديگر را يارى نمىكنيد؟
[نه،] بلكه آنها امروز [به عذاب خداى] گردننهادگانند.
و برخى از ايشان بر برخى ديگر- پيروان و پيشوايان- روى كرده يكديگر را مىپرسند.
[پيروان به پيشوايان] گويند: شما بوديد كه از جانب راست- كه نشانه خير و نيكبختى مىپنداشتيم- بر ما درمىآمديد.
[پيشوايان] گويند: [نه،] بلكه شما خود مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ دستى و تسلطى نبود، بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
پس گفتار پروردگارمان- وعده عذاب- بر ما سزا شد كه ما چشندگان عذابيم
شما را گمراه كرديم زيرا كه خود گمراه بوديم.
پس بىگمان همه ايشان در آن روز در عذاب شريكند.
همانا ما با بزهكاران- مشركان- چنين مىكنيم
آنان بودند كه چون به آنها گفته مىشد خدايى جز خداى يكتا نيست بزرگمنشى و گردنكشى مىكردند.
و مىگفتند: آيا ما از بهر شاعرى ديوانه دست از خدايان خويش بداريم!
همانا پرهيزگاران در بوستانها و نعمتها باشند.
به آنچه پروردگارشان به ايشان داده است شادمانند، و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است.
بخوريد و بياشاميد نوش و گوارا، به پاداش آنچه مىكرديد.
تكيهزدگان بر تختهاى به صف نهاده، و حوران فراخچشم را به همسريشان دهيم.
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را بديشان بپيونديم و از [پاداش] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو كارى است كه كرده.
و ايشان را پى در پى ميوه و گوشتى كه بخواهند همى دهيم.
در آنجا جامى گيرند و دست به دست دهند كه در [نوشيدن شراب] آن نه بيهودهگويى باشد و نه گناهكارى.
و پسرانى كه آنان راست بر گردشان مىگردند- براى خدمت- كه [در صفا و لطافت] گويى مرواريدى پوشيده [در صدف] اند.
برخىشان پرسشكنان بر برخى روى فرا كنند
گويند: ما پيش از اين- در دنيا- در ميان كسان خود ترسان بوديم- از عذاب خدا-.
پس خداى بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزنده و نفوذكننده نگاه داشت.
زيرا ما پيش از اين او را مىخوانديم، كه اوست نيكوكار و مهربان.
پس يادآورى كن و پند ده كه تو به نعمت پروردگارت- به لطف او يا به بركت نعمت نبوت و عصمت- نه كاهنى و نه ديوانه.
بلكه گويند: شاعرى است كه ما رويداد مرگ را درباره وى چشم مىداريم.
بگو: چشم بداريد- مرگ مرا- كه من هم چشم مىدارم- پيروزى اسلام و نابودى شما را-.
يا مگر خردشان اين را به آنها فرمان مىدهد، يا خود مردمى سركشاند؟
بلكه گويند اين
پس سخنى مانند اين بيارند، اگر راستگويند.
يا مگر از هيچ آفريده شدهاند- بىآفريدگارى- يا خود آفريننده [خويش] اند؟!
يا مگر آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! [نه،] بلكه به يقين نرسيدهاند.
يا مگر گنجينههاى پروردگارت نزد آنهاست؟!- كه نبوت را به هر كه خواهند بدهند- يا خود چيرهدستاند- كه نبوت را از هر كه خواهند بازدارند-؟!
يا مگر آنان را نردبانى است كه با آن [به آسمان برشده خبرهاى وحى را] مىشنوند؟! پس بايد كه شنوندهشان حجتى روشن و هويدا بيارد.
يا مگر او
يا مگر از آنان مزدى مىخواهى كه از تاوان آن گرانبارند؟!
يا مگر دانش نهان نزدشان است كه [از آنجا] مىنويسند؟!
يا مگر نيرنگى- درباره تو- مىخواهند؟! ولى كافران خود گرفتار نيرنگاند.
يا مگر آنان را خدايى جز خداى يگانه است؟! پاك است خداى از آنچه [با او] انباز مىگيرند.
و اگر ببينند كه پارهاى از آسمان فرو مىافتد [باز هم ايمان نيارند و] گويند: ابرى است توده شده.
پس واگذارشان تا آن روزشان را ببينند كه در آن به بيهوشى مرگ افتند.
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نكند و يارى نشوند.
و همانا كسانى را كه ستم كردند عذابى است غير از اين- يا: پيش از اين، در دنيا يا در برزخ- ولى بيشترشان نمىدانند.
و براى فرمان پروردگارت شكيبايى ورز، كه تو در ديد- رعايت و حفظ- مايى و پروردگارت را آنگاه كه برخيزى همراه سپاس و ستايش به پاكى ياد كن.
و او را در پاسى از شب و به هنگام رفتن و ناپيدايى ستارگان به پاكى ياد كن.
سوگند به ستاره چون فرو شود.
كه يار شما- رسول خدا
و از هواى نفس سخن نمىگويد.
نيست اين
او را آن [فرشته] بس نيرومند- جبرئيل- آموخته است.
توانمندى كه راست بايستاد- با صورت اصلى و تمام هيأت خود يا با جمال و صورت نيكوى خود-.
و او در افق برين- يا به كناره بلند آسمان- بود.
سپس نزديك شد و نزديكتر شد،
تا به اندازه دو كمان يا نزديكتر.
پس به بندهاش وحى كرد آنچه را وحى كرد.
دل [محمد ص] آنچه را ديد دروغ نگفت- دروغ داخل آن نكرد، يا به خطا نديد-.
آيا در آنچه مىبيند با وى ستيزه مىكنيد؟
و هر آينه او
نزد سدرة المنتهى
كه نزديك آن، بهشت جاى آرامش است.
آنگاه كه [آن فرشته را ديد] آن درخت سدره را مىپوشاند آنچه مىپوشاند.
چشم [پيامبر] نه كژ ديد و نه از حد در گذشت- نه آنچه را حقيقت نداشت بديد-.
هر آينه از نشانههاى بزرگتر پروردگار خويش بديد.
-3875,0 +3772,53
و اگر خواهيم هر آينه آنها را بر جايشان مسخ كنيم- به شكل زشتى چون بوزينه و خوك درآوريم-، پس نه پيشرفتن [و گذشتن از آنجا] توانند و نه [به صورت اول] بازگردند.
و هر كه را عمر دراز دهيم در آفرينش نگونسارش كنيم- نيرومندىاش را به سستى و ناتوانى دگرگون سازيم-، آيا خرد را كار نمىبندند؟
و او- محمد
تا بيم دهد هر كه را زنده- با فهم و خردمند يا مؤمن- باشد و آن گفتار- عذاب و هلاكت- بر كافران سزا گردد.
آيا نديدهاند كه ما از آنچه دستهاى [قدرت] ما [بىكمك آفريدگان] ساخته است چهارپايان را براى آنان آفريديم پس ايشان دارندگان آنهايند؟
و آنها
و آنان را در آنها سودهايى است- از پوست و پشم و كود آنها- و آشاميدنيهايى- از شيرشان-. آيا سپاس نمىگزارند؟
و به جاى خداى يكتا خدايانى گرفتند بدان اميد كه يارى شوند
[و حال آنكه آن بتان] يارىكردن ايشان نتوانند و آنان
پس سخن آنان تو را اندوهگين نكند، همانا ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم.
آيا آدمى نديده- ندانسته- است كه ما او را از نطفهاى آفريديم، كه اكنون ستيزهگرى- يا دشمنى- آشكار است؟!
و براى ما مَثَلى زد- در زندهكردن مردگان- و آفرينش خود را فراموش كرده گفت: كيست كه استخوانها را در حالى كه پوسيده و خاك شده زنده مىكند؟
بگو: همان [خداى] كه نخستين بار آفريدش زندهاش مىكند، و او به همه آفرينش- يا آفريدگان- داناست.
همان [خداى] كه براى شما از درخت سبز آتشى پديد كرد پس آنگاه شما از آن آتش مىافروزيد.
آيا آن كه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدن مانند اينها توانا نيست؟ چرا [تواناست]، و اوست آفريدگار دانا.
جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزى را بخواهد، اين است كه گويدش: باش، پس مىباشد.
پس پاك و منزه است آن [خداى] كه پادشاهى- مالكيت و حاكميت- همه چيز به دست اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
سوگند به آن صفزدگان- فرشتگان صفكشيده- كه [به طاعت و بندگى] صف زدهاند.
سوگند به آن رانندگان كه سخت مىرانند- فرشتگانى كه ابرها يا ديوان را مىرانند-.
و سوگند به آن خوانندگان ياد و پند- آيات قرآن-
كه هر آينه خداى شما يكى است
خداوند آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و خداوند خاورها- جايهاى برآمدن آفتاب و ستارگان-.
همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم،
و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
كه نمىتوانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
مگر آن كس [از ديوان] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
از آنها- مشركان- بپرس كه آنان در آفرينش سختتر و دشوارترند يا آن چيزها [ى ديگر] كه آفريديم- فرشتگان و آسمانها و زمين و ...-، ما آنها را از گِلى چسبنده آفريدهايم.
بلكه تو شگفتى نمودى- از ايمان نياوردنشان- و آنها مسخره مىكنند.
و چون پند داده شوند، ياد نكنند و پند نپذيرند.
و چون نشانهاى ببينند به ريشخند گيرند.
و گويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
آيا چون بمُرديم و خاك و استخوانى چند شديم باز برانگيخته مىشويم؟!
و آيا پدران پيشين ما نيز [برانگيخته مىشوند]؟
بگو: آرى، و شما خوار و درمانده باشيد.
پس جز اين نيست كه آن
و گويند: اى واى بر ما، اين روز حساب و پاداش است.
[گفته شود:] اين، روز جدايى [نيكوكاران از بدكاران]- يا روز داورى- است كه آن را دروغ مىانگاشتيد.
[اى فرشتگان،] كسانى را كه ستم كردند- مشركان- و همانندانشان- همراهانشان از ديوان- گرد آوريد، و آنچه را مىپرستيدند
به جاى خدا، و آنها را به راه دوزخ راه نماييد.
و بازداريدشان كه آنان پرسش خواهند شد.
شما را چيست كه يكديگر را يارى نمىكنيد؟
[نه،] بلكه آنها امروز [به عذاب خداى] گردننهادگانند.
و برخى از ايشان بر برخى ديگر- پيروان و پيشوايان- روى كرده يكديگر را مىپرسند.
[پيروان به پيشوايان] گويند: شما بوديد كه از جانب راست- كه نشانه خير و نيكبختى مىپنداشتيم- بر ما درمىآمديد.
[پيشوايان] گويند: [نه،] بلكه شما خود مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ دستى و تسلطى نبود، بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
پس گفتار پروردگارمان- وعده عذاب- بر ما سزا شد كه ما چشندگان عذابيم
شما را گمراه كرديم زيرا كه خود گمراه بوديم.
پس بىگمان همه ايشان در آن روز در عذاب شريكند.
همانا ما با بزهكاران- مشركان- چنين مىكنيم
آنان بودند كه چون به آنها گفته مىشد خدايى جز خداى يكتا نيست بزرگمنشى و گردنكشى مىكردند.
و مىگفتند: آيا ما از بهر شاعرى ديوانه دست از خدايان خويش بداريم!
-4802,0 +4752,51
همانا پرهيزگاران در بوستانها و نعمتها باشند.
به آنچه پروردگارشان به ايشان داده است شادمانند، و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است.
بخوريد و بياشاميد نوش و گوارا، به پاداش آنچه مىكرديد.
تكيهزدگان بر تختهاى به صف نهاده، و حوران فراخچشم را به همسريشان دهيم.
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را بديشان بپيونديم و از [پاداش] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو كارى است كه كرده.
و ايشان را پى در پى ميوه و گوشتى كه بخواهند همى دهيم.
در آنجا جامى گيرند و دست به دست دهند كه در [نوشيدن شراب] آن نه بيهودهگويى باشد و نه گناهكارى.
و پسرانى كه آنان راست بر گردشان مىگردند- براى خدمت- كه [در صفا و لطافت] گويى مرواريدى پوشيده [در صدف] اند.
برخىشان پرسشكنان بر برخى روى فرا كنند
گويند: ما پيش از اين- در دنيا- در ميان كسان خود ترسان بوديم- از عذاب خدا-.
پس خداى بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزنده و نفوذكننده نگاه داشت.
زيرا ما پيش از اين او را مىخوانديم، كه اوست نيكوكار و مهربان.
پس يادآورى كن و پند ده كه تو به نعمت پروردگارت- به لطف او يا به بركت نعمت نبوت و عصمت- نه كاهنى و نه ديوانه.
بلكه گويند: شاعرى است كه ما رويداد مرگ را درباره وى چشم مىداريم.
بگو: چشم بداريد- مرگ مرا- كه من هم چشم مىدارم- پيروزى اسلام و نابودى شما را-.
يا مگر خردشان اين را به آنها فرمان مىدهد، يا خود مردمى سركشاند؟
بلكه گويند اين
پس سخنى مانند اين بيارند، اگر راستگويند.
يا مگر از هيچ آفريده شدهاند- بىآفريدگارى- يا خود آفريننده [خويش] اند؟!
يا مگر آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! [نه،] بلكه به يقين نرسيدهاند.
يا مگر گنجينههاى پروردگارت نزد آنهاست؟!- كه نبوت را به هر كه خواهند بدهند- يا خود چيرهدستاند- كه نبوت را از هر كه خواهند بازدارند-؟!
يا مگر آنان را نردبانى است كه با آن [به آسمان برشده خبرهاى وحى را] مىشنوند؟! پس بايد كه شنوندهشان حجتى روشن و هويدا بيارد.
يا مگر او
يا مگر از آنان مزدى مىخواهى كه از تاوان آن گرانبارند؟!
يا مگر دانش نهان نزدشان است كه [از آنجا] مىنويسند؟!
يا مگر نيرنگى- درباره تو- مىخواهند؟! ولى كافران خود گرفتار نيرنگاند.
يا مگر آنان را خدايى جز خداى يگانه است؟! پاك است خداى از آنچه [با او] انباز مىگيرند.
و اگر ببينند كه پارهاى از آسمان فرو مىافتد [باز هم ايمان نيارند و] گويند: ابرى است توده شده.
پس واگذارشان تا آن روزشان را ببينند كه در آن به بيهوشى مرگ افتند.
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نكند و يارى نشوند.
و همانا كسانى را كه ستم كردند عذابى است غير از اين- يا: پيش از اين، در دنيا يا در برزخ- ولى بيشترشان نمىدانند.
و براى فرمان پروردگارت شكيبايى ورز، كه تو در ديد- رعايت و حفظ- مايى و پروردگارت را آنگاه كه برخيزى همراه سپاس و ستايش به پاكى ياد كن.
و او را در پاسى از شب و به هنگام رفتن و ناپيدايى ستارگان به پاكى ياد كن.
سوگند به ستاره چون فرو شود.
كه يار شما- رسول خدا
و از هواى نفس سخن نمىگويد.
نيست اين
او را آن [فرشته] بس نيرومند- جبرئيل- آموخته است.
توانمندى كه راست بايستاد- با صورت اصلى و تمام هيأت خود يا با جمال و صورت نيكوى خود-.
و او در افق برين- يا به كناره بلند آسمان- بود.
سپس نزديك شد و نزديكتر شد،
تا به اندازه دو كمان يا نزديكتر.
پس به بندهاش وحى كرد آنچه را وحى كرد.
دل [محمد ص] آنچه را ديد دروغ نگفت- دروغ داخل آن نكرد، يا به خطا نديد-.
آيا در آنچه مىبيند با وى ستيزه مىكنيد؟
و هر آينه او
نزد سدرة المنتهى
كه نزديك آن، بهشت جاى آرامش است.
آنگاه كه [آن فرشته را ديد] آن درخت سدره را مىپوشاند آنچه مىپوشاند.
چشم [پيامبر] نه كژ ديد و نه از حد در گذشت- نه آنچه را حقيقت نداشت بديد-.
هر آينه از نشانههاى بزرگتر پروردگار خويش بديد.
Four Persian translations added
Sat, 19 Mar 2011 14:34:34 -0400
-0,0 +1,6236
به نام خداى بخشاينده مهربان
سپاس و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان
آن بخشاينده مهربان
خداوند و فرمانرواى روز پاداش.
تو را ميپرستيم و بس و از تو يارى ميخواهيم و بس.
ما را به راه راست راه بنماى
راه كسانى كه به آنان نعمت دادى- نيكويى كردى- نه راه خشمگرفتگان بر آنها و نه راه گمراهان.
الف، لام، ميم.
اين كتاب، هيچ شكى در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است.
آنان كه به غيب- نهان و ناپيدا- ايمان دارند و نماز را برپا ميدارند و از آنچه روزيشان كردهايم انفاق ميكنند.
و آنان كه به آنچه به تو و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده ايمان مىآورند و به جهان واپسين بىگمان باور دارند.
ايشان بر رهنمونى [به راه راست] از پروردگار خويشند، و آنانند رستگاران.
كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است كه بيم دهيشان يا بيم ندهى، ايمان نمىآورند.
خداوند بر دلهاشان و بر گوشهاشان مُهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است و آنها را عذابى است بزرگ.
و از مردمان كسانى گويند: به خدا و به روز واپسين ايمان آورديم و حال آنكه ايمان ندارند
[به پندار خود] خدا و كسانى را كه ايمان آوردهاند فريب مىدهند در حالى كه جز خود را فريب نمىدهند و نمىفهمند.
در دلهاشان بيماريى- از شك و نفاق- هست، پس خدا بيمارى آنان را بيفزود- يا بيفزاياد- و به سزاى اينكه دروغ مىگفتند عذابى دردناك دارند.
و چون گويندشان: در زمين تباهكارى مكنيد، گويند: همانا ما نيكوكار و سامان آوريم.
آگاه باشيد كه آنان خود تباهكارانند ولى نمىفهمند.
و چون به آنان گفته شود: ايمان آوريد چنانكه مردم ايمان آوردهاند، گويند: آيا مانند بيخردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد كه آنها خود بيخردند ولى نمىدانند.
و چون كسانى را كه ايمان آوردهاند ديدار كنند گويند: ايمان آوردهايم، و چون با ديوسيرتان خود تنها شوند، گويند: ما با شماييم، ما تنها [اينان را] ريشخند مى كنيم.
خداوند آنها را ريشخند مىكند و مهلتشان مىدهد تا در سركشى خويش سرگشته و كوردل بمانند.
اينانند كه گمراهى را به بهاى رهيابى خريدهاند، از اين رو بازرگانيشان سود نكرد و راهيافتگان نبودند.
داستان آنان، داستان كسانى را ماند كه آتشى برافروختند- تا راه خود را بيابند- و چون آتش پيرامونشان را روشن ساخت خداوند روشناييشان را ببرد و آنها را در تاريكيها واگذاشت كه هيج نبينند.
كرانند- از شنيدن حق-، گنگانند- از گفتن حق-، كورانند- از ديدن حق-، و [از گمراهى] بازنمىگردند.
يا [داستان گرفتاران در] بارانى تند از آسمان را ماند كه در آن تاريكيهاست و رعد و برقى كه از بيم مرگ از صاعقهها انگشتان خويش را در گوشهاشان كنند و خدا فراگيرنده كافران است
نزديك است كه [روشنايى خيرهكننده] برق ديدگانشان را بربايد، هر گاه برق براى آنها بدرخشد در [پرتو] آن مىروند و چون بر آنان تاريك شود بايستند. و اگر خدا بخواهد هر آينه شنوايى و بيناييشان را مىبرد، كه خدا بر همه چيز تواناست.
اى مردم، پروردگار خويش را كه شما و پيشينيان شما را آفريده بپرستيد، باشد كه پرهيزگار شويد
آن كه زمين را براى شما بسترى [گسترده] و آسمان را بنائى- سقفى برافراشته- ساخت و از آسمان آبى فرو آورد پس بدان [آب] از ميوهها روزى براى شما بيرون آورد، پس براى خدا همتايان قرار مدهيد، و خود مىدانيد [كه خدا بىهمتاست].
و اگر در باره آنچه بر بنده خويش فرو فرستاديم در شك و گمانيد سورهاى مانند آن- يا از كسى همانند او
و اگر نكرديد و هرگز نتوانيد كرد، پس از آتشى كه هيمهاش آدميان و سنگها- بتها يا سنگ كبريت- است و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد.
و كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيك و شايسته كردهاند مژده ده كه ايشان را بهشتهاست كه از زير آنها جويها روان است، هر گاه ميوهاى از آنها روزى آنان شود گويند: اين همان است كه پيش از اين- در دنيا- روزى ما شده بود، و آن ميوههاى همانند بديشان دهند، و در آنجا همسرانى پاك و پاكيزه دارند، و در آنجا جاودانهاند.
خدا شرم ندارد از اينكه مَثَلى بزند، پشه باشد و فراتر از آن، اما آنان كه ايمان دارند مىدانند كه آن
آنان كه پيمان خداى را پس از بستن و استواركردن آن مىشكنند و آنچه را كه خدا به پيوند آن فرمان داده مىگسلند، و در زمين تباهى مىكنند اينانند زيانكاران.
چسان به خدا كافر مىشويد و حال آنكه مردگان- بىجان- بوديد پس شما را زنده كرد- جان داد- و ديگر بار شما را بميرانَد و سپس زنده كند و آنگاه به او بازمىگرديد؟
اوست كه هر چه در زمين است همه را براى شما آفريد، آنگاه به آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و او به همه چيز داناست.
و [به ياد آر] آنگاه كه پروردگارت فرشتگان را گفت: من در زمين جانشينى- براى مخلوق پيشين يا نمايندهاى از خود- خواهم آفريد، گفتند: آيا كسى را در آن مىآفرينى كه تباهكارى كند و خونها ريزد، در حالى كه ما تو را به پاكى مىستاييم و تقديس مى كنيم؟ [خداوند] گفت: من مىدانم آنچه شما نمىدانيد.
و همه نامها را به آدم آموخت. سپس آن [چيز] ها را بر فرشتگان عرضه كرد و گفت: اگر راست مىگوييد مرا از نامهاى اينها خبر دهيد.
گفتند: پاكى تو راست، ما را دانشى نيست مگر آنچه به ما آموختهاى، كه تويى داناى با حكمت- استواركار و درستگفتار-.
گفت: اى آدم، آنان را از نامهاى اينها آگاه كن، و چون از نامهاى آنها آگاهشان كرد، گفت: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمين را مىدانم و آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداشتيد مىدانم.
و [ياد كن] آنگاه كه فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده كنيد، پس سجده كردند مگر ابليس، سرپيچى و گردنكشى كرد، و از كافران گشت.
و گفتيم: اى آدم، با همسر خويش در بهشت بيارام، و از آن از هر جا كه خواهيد به فراوانى بخوريد و نزديك اين درخت مشويد كه از ستمكاران مىشويد.
پس شيطان آن دو را از آن
آنگاه آدم از پروردگار خويش سخنانى فرا گرفت، پس خدا [با رحمت خود] بر او بازگشت و توبه او را پذيرفت، همانا او توبهپذير و مهربان است.
گفتيم: همه از آن
و كسانى كه كافر شوند و آيات ما را دروغ شمرند دوزخيانند و در آن جاودانهاند.
اى فرزندان اسرائيل- يعقوب- نعمت مرا كه ارزانى شما داشتم به ياد آريد و به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان شما وفا كنم و از من بترسيد و بس.
و به آنچه فرو فرستادم- قرآن- كه آنچه را نزد شماست- تورات- باور دارد بگرويد و نخستين كافر به آن مباشيد، و چيز اندكى را به بهاى آيات من مخريد و از من پروا كنيد و بس.
و حق را به باطل مياميزيد و حق را پنهان مكنيد در حالى كه مىدانيد.
و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و با ركوعكنان ركوع كنيد- با نمازگزاران نماز گزاريد-.
آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را از ياد مىبريد و حال آنكه كتاب- تورات- را مىخوانيد؟ آيا خرد را كار نمىبنديد؟
و به شكيبايى و نماز يارى خواهيد، و اين [كار] هر آينه گران و دشوار است مگر بر فروتنان خداترس
آنان كه مىدانند كه ديداركنندگان پروردگار خويشند و به سوى او بازمىگردند.
اى فرزندان اسرائيل، به ياد آريد نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم و اين كه شما را بر جهانيان- مردم زمانه- برترى دادم.
و بترسيد از روزى كه كسى به كار كسى نيايد و از او شفاعتى پذيرفته نشود و از او برابرى- عوضى كه خود را باز خرد- نستانند و نه يارى شوند.
و [به ياد آريد] هنگامى كه شما را از فرعونيان رهانيديم، كه شما را شكنجه بد و سختى مىچشاندند: پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را زنده مىگذاشتند و در اين [كار] شما را آزمونى بزرگ از پروردگارتان بود.
و هنگامى كه دريا را به [ورود] شما شكافتيم، پس شما را رهانيديم و فرعونيان را غرق كرديم و شما مىنگريستيد.
و هنگامى كه با موسى چهل شب وعده كرديم آنگاه از پس [رفتن] او گوساله را [به خدايى] گرفتيد و شما ستمكار بوديد.
پس از آن از شما درگذشتيم تا مگر سپاس داريد.
و هنگامى كه به موسى كتاب و فرقان- جداكننده ميان حق و باطل- داديم تا مگر راه يابيد.
و هنگامى كه موسى به قوم خويش گفت: اى قوم من، شما با فراگرفتنتان گوساله را [به خدايى] به خويشتن ستم كرديد، اكنون به آفريدگار خويش بازگرديد- توبه كنيد- و خود- يكديگر- را بكشيد، كه اين [به كفاره كردارتان] براى شما نزد آفريدگارتان بهتر است. پس [چون چنين كرديد] خداوند [به رحمت خود] بر شما بازگشت و توبه شما را پذيرفت كه او توبهپذير و مهربان است.
و هنگامى كه گفتيد: اى موسى، هرگز تو را باور نداريم تا خداى را آشكارا ببينيم، پس صاعقه- آتش هلاككننده آسمانى- شما را در گرفت و شما مى نگريستيد.
سپس شما را از پس مُردنتان برانگيختيم تا مگر سپاس داريد.
و ابر را بر شما سايبان كرديم و برايتان مَنّ- ترنجبين- و سَلوى- مرغى مخصوص- فرستاديم، [و گفتيم:] از چيزهاى پاكيزه كه روزيتان كردهايم بخوريد و آنان بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم مىكردند.
و هنگامى كه گفتيم: به اين شهر- بيت المقدس- در آييد و از [نعمتهاى] آن هر جا كه خواهيد به فراوانى بخوريد و به دروازه شهر سر فرو داشته در آييد و بگوييد: گناهان ما فروريز، تا گناهان شما را بيامرزيم، و زودا كه [پاداش] نيكوكاران را بيفزاييم.
اما كسانى كه ستم كردند سخنى را كه به آنان گفته شد دگرگون ساختند، پس بر ستمكاران به سزاى بدكارى و نافرمانيشان عذابى سخت از آسمان فرو فرستاديم.
و آنگاه كه موسى براى قوم خود آب خواست، گفتيم: عصايت را بر آن سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن بشكافت. هر گروهى آبشخور خويش را دانست. از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و در زمين به تباهكارى مپوييد.
و هنگامى كه گفتيد: اى موسى، ما هرگز بر يك خوراك شكيبا نباشيم، پروردگارت را بخوان تا براى ما از آنچه زمين مىروياند از تره- سبزى- و خيار و گندم و عدس و پياز آن بيرون آرد. گفت: آيا آنچه را كه پستتر است به جاى آنچه بهتر است مىگيريد؟ به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد بيابيد. و بر آنها خوارى و درماندگى زده شد و به خشمى از خداى بازگشتند- سزاوار خشم خدا گشتند-، زيرا به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مىكشتند، و اين از آن رو بود كه نافرمان شده و از حدّ درمىگذشتند.
كسانى كه ايمان آوردهاند و يهودان و ترسايان و صابئان، هر كه [از آنان] خداى و روز واپسين را باور داشته باشد و كار نيك و شايسته كند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است، نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.
و [به ياد آريد] آنگاه كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان بداشتيم. آن [كتاب] را كه به شما داديم با همه نيرو و توان بگيريد و آنچه را كه در آن است به ياد آريد شايد كه پرهيزگار شويد.
آنگاه پس از آن پشت كرديد، و اگر فزون بخشى خدا و مهربانى او بر شما نبود هر آينه از زيانكاران مىشديد.
و هر آينه [حال] كسانى را از شما كه در روز شنبه از حدّ بگذشتند دانستيد، پس به آنها گفتيم: بوزينگان شويد، و خوار و رانده باشيد.
پس آن
و [به ياد آريد] آنگاه كه موسى به قوم خويش گفت: خداوند شما را مىفرمايد كه گاوى را سر ببريد. گفتند: آيا ما را به ريشخند مىگيرى؟!- ما از تو مىپرسيم فلان را چه كسى كشته؟ و تو مىگويى گاوى بكشيد!- گفت: به خدا پناه مىبرم كه از نادانان باشم.
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما بيان كند كه رنگ آن چيست؟ گفت: او مى گويد: گاوى است زرد پررنگ و يك دست كه بينندگان را شاد مىكند.
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چه گاوى است كه آن گاو [در ميان گاوان] بر ما پوشيده شده است و اگر خداى خواهد راه يافتگان باشيم.
گفت: او مىگويد: آن گاوى است نه چنان رام كه زمين را شخم زند و كشت را آب دهد، بىعيب است و هيچ لكهاى [از رنگ ديگر] در آن نيست. گفتند: اكنون حقّ را بياوردى پس آن
و آنگاه كه كسى را كشتيد پس هر يك آن را از خود رد كرديد- به گردن يكديگر انداختيد-، و خدا آنچه را كه پنهان مىداشتيد آشكار كننده بود.
از اين رو گفتيم: او
پس از آن دلهاتان سخت شد همچون سنگ يا سختتر، و همانا از برخى سنگها جويها روان شود و برخى از آنها بشكافد و آب از آن بيرون آيد، و برخى از آنها از بيم خدا [از كوه] فرو ريزد، و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست.
پس [اى مؤمنان،] آيا اميد داريد كه [جهودان] به شما بگروند، و حال آنكه گروهى از آنها سخن خداى را مىشنوند و آن را از پس آنكه دريافتند مى گردانند و خود مىدانند [كه چه مىكنند]؟!
و چون مؤمنان را ديدار كنند، گويند: ما نيز ايمان آوردهايم و چون برخىشان با برخى تنها نشينند گويند: آيا با آنان- مسلمانان- از آنچه خدا بر شما گشوده- به شما خبر داده
آيا نمىدانند كه خدا آنچه را پنهان كنند و آنچه را آشكار كنند مىداند؟
و برخى از آنان- يعنى عوام جهودان- كه خواندن و نوشتن نتوانند، از كتاب- تورات- ندانند مگر آرزوهايى بيهوده- سازگار با هوسها و خواهشهاى دلشان- و تنها گمانهايى در سر مىپرورند.
پس واى بر آنان كه كتاب را به دست خود مىنويسند، آنگاه مىگويند اين از جانب خداست تا با آن بهايى اندك بستانند، پس واى بر آنان از آنچه با دست خويش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست مىآورند.
و گفتند: آتش دوزخ به ما نرسد مگر روزى چند بگو: آيا از نزد خدا پيمانى گرفتهايد، كه خدا هرگز خلاف پيمان خود نخواهد كرد، يا چيزى بر خدا مى بنديد كه نمىدانيد؟
آرى، هر كه كار بدى كند و گناهش او را فراگيرد آنان دوزخيانند و در آن جاودانند
و كسانى كه ايمان آورند و كارهاى نيك و شايسته كنند، آنان بهشتيانند و در آن جاودانند.
و [به ياد آريد] آنگاه كه از فرزندان اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداى را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و تهيدستان نيكى كنيد و به مردم سخن خوش و نيك بگوييد و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد. سپس جز اندكى از شما پشت كرديد در حالى كه [از حقّ] رويگردان بوديد.
و هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم كه خونهاى يكديگر مريزيد و همديگر را از خانمان و ديارتان بيرون مكنيد، پس اقرار كرديد و خود گواهيد.
سپس همين شما يكديگر را مىكشيد و گروهى از خودتان را از خانمان و ديارشان بيرون مىرانيد، بر ضدّ آنها به گناه و ستمگرى با يكديگر همپشت مىشويد، و اگر همانان به صورت اسيران نزد شما آيند آنان را [از دشمن] بازخريد مىكنيد، در حالى كه بيرونكردنشان بر شما حرام بود. آيا به برخى از كتاب ايمان مىآوريد و به برخى ديگر كافر مىشويد؟! پس سزاى كسى از شما كه چنين كند جز رسوايى و خوارى در دنيا نيست، و روز رستاخيز به سختترين عذاب بازبرده شوند، و خداى از آنچه مىكنيد غافل نيست.
اينان همان كسانند كه زندگى اين جهان را به بهاى آن جهان خريدند پس عذابشان سبك نگردد و يارى نشوند.
هر آينه موسى را كتاب- تورات- داديم و از پس او پيامبران فرستاديم و به عيسى پسر مريم حجّتهاى روشن داديم و او را به روح القدس- جبرئيل- نيرومند كرديم. آيا هر گاه پيامبرى چيزى- احكام و دستورهايى- برايتان آورد كه دلتان نمىخواست بزرگمنشى و گردنكشى نموديد، پس گروهى را دروغگو شمرديد و گروهى را مىكشتيد؟!
و گفتند: دلهاى ما در پوشش است- سخنانت به دلهاى ما نرسد و آنها را نمىفهميم- [چنين نيست] بلكه خدا آنان را به سبب كفرشان لعنت كرده- از رحمت و هدايت خود دور ساخته-، پس اندكى ايمان مىآورند.
و چون آنان را كتابى از نزد خدا آمد، كه آنچه را با آنان است- تورات- باور دارد، با آنكه پيش از اين [با آن] بر كافران پيروزى مىخواستند، همين كه آنچه- يا آن كس كه- مىشناختند بديشان آمد به آن- يا به او- كافر شدند پس لعنت خدا بر كافران باد.
خود را به بد چيزى فروختند كه بدانچه خدا فروفرستاده كافر شوند از روى بدخواهى و ستم بر اينكه خداى از فضل خويش- يعنى كتاب و وحى- بر هر كس از بندگانش- محمد
و چون به آنان گفته شود كه بدانچه خدا فروفرستاده ايمان آوريد، گويند: بدانچه بر ما فروفرستاده شده ايمان داريم و بدانچه غير از آن است با آنكه راست است و كتابشان را باور دارد، كافر مىشوند. بگو: اگر ايمان داشتيد پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين مىكشتيد؟!
و هر آينه موسى با حجّتهاى روشن نزد شما آمد و از پس او گوساله را [به خدايى] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد.
و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان بداشتيم، [و گفتيم:] آنچه را به شما دادهايم با همه نيرو و توان بگيريد و بشنويد [و فرمان بريد]. گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم و دلهاشان به سبب كفرشان، از [دوستى] گوساله سيراب شد. بگو: اگر شما اهل ايمانيد، ايمانتان شما را به بد چيزى فرمان مىدهد.
بگو: اگر سراى واپسين به نزد خداوند ويژه شماست نه ديگر مردمان، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد.
و به سبب آنچه كردهاند هرگز آرزوى آن نكنند، و خدا به [حال] ستمكاران داناست.
هر آينه آنان- جهودان- را آزمندترين مردم به زندگى [دنيا] خواهى يافت و [حتى آزمندتر] از كسانى كه مشرك شدهاند هر يك از آنها دوست دارد كه هزار سال عمرش دهند، و حال آنكه اين عمر دراز اگر هم داده شود، دوركننده او از عذاب نخواهد بود و خدا بدانچه مىكنند بيناست.
بگو: هر كه دشمن جبرئيل باشد پس [بداند كه] او آن
هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد، پس خدا هم دشمن كافران است.
و هر آينه آيتهاى روشن- آيات قرآن و ديگر نشانهها و معجزهها- به تو فروفرستاديم و جز بدكاران نافرمان به آنها كافر نشوند.
چرا هر گاه پيمانى بستند گروهيشان آن را شكستند و دور افكندند؟! بلكه بيشترشان ايمان ندارند.
و چون فرستادهاى از سوى خدا- يعنى محمد
و از آنچه ديوان در [روزگار] پادشاهى سليمان مىخواندند پيروى كردند، و سليمان [هرگز دست به سحر نيالود و] كافر نشد بلكه ديوان كافر شدند كه به مردم جادو مىآموختند و [نيز] از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرود آمده [پيروى كردند] و اين دو هيچ كس را نمىآموختند مگر اينكه مىگفتند: ما آزمونيم، پس كافر مشو و آنها از آن دو چيزى مىآموختند كه با آن ميان مرد و همسرش جدايى افكنند، و اينها با آن بىاذن خدا به هيچ كس گزندى نمىتوانستند رسانيد و آنچه مىآموختند آنان را زيان داشت و سود نمىرسانيد، و [جهودان] نيك مىدانستند كه هر كه خريدار آن
و اگر ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند، هر آينه پاداشى از نزد خدا [برايشان] بهتر بود، اگر مىدانستند.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، [به پيامبر] مگوييد: «راعنا» و بگوييد: «انظرنا»- ما را در نظر دار، به ما نگر- و گوش فراداريد، و كافران را عذابى است دردناك.
كسانى كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركان، دوست ندارند كه از پروردگارتان هيچ نيكى- وحى يا رحمتى- بر شما فروآيد، و خداوند هر كه را خواهد به مِهر و بخشايش خود ويژه سازد، و خدا داراى فزونى و بخشش بزرگ است.
هر آيتى را كه نسخ كنيم- حكم آن را برداريم- يا از يادها ببريم- يا بازپس داريم-، بهتر از آن يا مانند آن را مىآوريم آيا نمىدانى كه خدا بر همه چيز تواناست؟
آيا نمىدانى كه پادشاهى و فرمانروايى آسمانها و زمين خداى راست، و شما را جز خدا سرپرست و ياورى نيست؟
يا مگر مىخواهيد از پيامبرتان چنان درخواست كنيد كه پيش از اين از موسى درخواستند؟ و هر كه كفر را به جاى ايمان گيرد همانا راه راست را گم كرده است.