Quran Text Translations Spread Documents

Sayyed Jalaloddin Mojtabavi


Change Log

Minor fixes
Tue, 1 May 2012 00:00:01 -0400
-2272 +2272
پس به او (عيسى) بار گرفت، و با او به جايگاهى دور -از شهر و مردم- بيرون رفت.
Fixes to fa.bahrampour and fa.mojtabavi
Thu, 14 Apr 2011 06:09:03 -0400
-1897,104 +1896,0
و اگر خواهيم هر آينه آنها را بر جايشان مسخ كنيم- به شكل زشتى چون بوزينه و خوك درآوريم-، پس نه پيش‌رفتن [و گذشتن از آنجا] توانند و نه [به صورت اول‌] بازگردند.
و هر كه را عمر دراز دهيم در آفرينش نگونسارش كنيم- نيرومندى‌اش را به سستى و ناتوانى دگرگون سازيم-، آيا خرد را كار نمى‌بندند؟
و او- محمد
تا بيم دهد هر كه را زنده- با فهم و خردمند يا مؤمن- باشد و آن گفتار- عذاب و هلاكت- بر كافران سزا گردد.
آيا نديده‌اند كه ما از آنچه دستهاى [قدرت‌] ما [بى‌كمك آفريدگان‌] ساخته است چهارپايان را براى آنان آفريديم پس ايشان دارندگان آنهايند؟
و آنها
و آنان را در آنها سودهايى است- از پوست و پشم و كود آنها- و آشاميدنيهايى- از شيرشان-. آيا سپاس نمى‌گزارند؟
و به جاى خداى يكتا خدايانى گرفتند بدان اميد كه يارى شوند
[و حال آنكه آن بتان‌] يارى‌كردن ايشان نتوانند و آنان
پس سخن آنان تو را اندوهگين نكند، همانا ما آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌كنند مى‌دانيم.
آيا آدمى نديده- ندانسته- است كه ما او را از نطفه‌اى آفريديم، كه اكنون ستيزه‌گرى- يا دشمنى- آشكار است؟!
و براى ما مَثَلى زد- در زنده‌كردن مردگان- و آفرينش خود را فراموش كرده گفت: كيست كه استخوانها را در حالى كه پوسيده و خاك شده زنده مى‌كند؟
بگو: همان [خداى‌] كه نخستين بار آفريدش زنده‌اش مى‌كند، و او به همه آفرينش- يا آفريدگان- داناست.
همان [خداى‌] كه براى شما از درخت سبز آتشى پديد كرد پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد.
آيا آن كه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدن مانند اينها توانا نيست؟ چرا [تواناست‌]، و اوست آفريدگار دانا.
جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزى را بخواهد، اين است كه گويدش: باش، پس مى‌باشد.
پس پاك و منزه است آن [خداى‌] كه پادشاهى- مالكيت و حاكميت- همه چيز به دست اوست و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.
سوگند به آن صف‌زدگان- فرشتگان صف‌كشيده- كه [به طاعت و بندگى‌] صف زده‌اند.
سوگند به آن رانندگان كه سخت مى‌رانند- فرشتگانى كه ابرها يا ديوان را مى‌رانند-.
و سوگند به آن خوانندگان ياد و پند- آيات قرآن-
كه هر آينه خداى شما يكى است
خداوند آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و خداوند خاورها- جايهاى برآمدن آفتاب و ستارگان-.
همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم،
و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
كه نمى‌توانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
مگر آن كس [از ديوان‌] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
از آنها- مشركان- بپرس كه آنان در آفرينش سخت‌تر و دشوارترند يا آن چيزها [ى ديگر] كه آفريديم- فرشتگان و آسمانها و زمين و ...-، ما آنها را از گِلى چسبنده آفريده‌ايم.
بلكه تو شگفتى نمودى- از ايمان نياوردنشان- و آنها مسخره مى‌كنند.
و چون پند داده شوند، ياد نكنند و پند نپذيرند.
و چون نشانه‌اى ببينند به ريشخند گيرند.
و گويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
آيا چون بمُرديم و خاك و استخوانى چند شديم باز برانگيخته مى‌شويم؟!
و آيا پدران پيشين ما نيز [برانگيخته مى‌شوند]؟
بگو: آرى، و شما خوار و درمانده باشيد.
پس جز اين نيست كه آن
و گويند: اى واى بر ما، اين روز حساب و پاداش است.
[گفته شود:] اين، روز جدايى [نيكوكاران از بدكاران‌]- يا روز داورى- است كه آن را دروغ مى‌انگاشتيد.
[اى فرشتگان،] كسانى را كه ستم كردند- مشركان- و همانندانشان- همراهانشان از ديوان- گرد آوريد، و آنچه را مى‌پرستيدند
به جاى خدا، و آنها را به راه دوزخ راه نماييد.
و بازداريدشان كه آنان پرسش خواهند شد.
شما را چيست كه يكديگر را يارى نمى‌كنيد؟
[نه،] بلكه آنها امروز [به عذاب خداى‌] گردن‌نهادگانند.
و برخى از ايشان بر برخى ديگر- پيروان و پيشوايان- روى كرده يكديگر را مى‌پرسند.
[پيروان به پيشوايان‌] گويند: شما بوديد كه از جانب راست- كه نشانه خير و نيكبختى مى‌پنداشتيم- بر ما درمى‌آمديد.
[پيشوايان‌] گويند: [نه،] بلكه شما خود مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ دستى و تسلطى نبود، بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
پس گفتار پروردگارمان- وعده عذاب- بر ما سزا شد كه ما چشندگان عذابيم
شما را گمراه كرديم زيرا كه خود گمراه بوديم.
پس بى‌گمان همه ايشان در آن روز در عذاب شريكند.
همانا ما با بزهكاران- مشركان- چنين مى‌كنيم
آنان بودند كه چون به آنها گفته مى‌شد خدايى جز خداى يكتا نيست بزرگ‌منشى و گردنكشى مى‌كردند.
و مى‌گفتند: آيا ما از بهر شاعرى ديوانه دست از خدايان خويش بداريم!
همانا پرهيزگاران در بوستانها و نعمتها باشند.
به آنچه پروردگارشان به ايشان داده است شادمانند، و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است.
بخوريد و بياشاميد نوش و گوارا، به پاداش آنچه مى‌كرديد.
تكيه‌زدگان بر تختهاى به صف نهاده، و حوران فراخ‌چشم را به همسريشان دهيم.
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را بديشان بپيونديم و از [پاداش‌] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو كارى است كه كرده.
و ايشان را پى در پى ميوه و گوشتى كه بخواهند همى دهيم.
در آنجا جامى گيرند و دست به دست دهند كه در [نوشيدن شراب‌] آن نه بيهوده‌گويى باشد و نه گناهكارى.
و پسرانى كه آنان راست بر گردشان مى‌گردند- براى خدمت- كه [در صفا و لطافت‌] گويى مرواريدى پوشيده [در صدف‌] اند.
برخى‌شان پرسش‌كنان بر برخى روى فرا كنند
گويند: ما پيش از اين- در دنيا- در ميان كسان خود ترسان بوديم- از عذاب خدا-.
پس خداى بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزنده و نفوذكننده نگاه داشت.
زيرا ما پيش از اين او را مى‌خوانديم، كه اوست نيكوكار و مهربان.
پس يادآورى كن و پند ده كه تو به نعمت پروردگارت- به لطف او يا به بركت نعمت نبوت و عصمت- نه كاهنى و نه ديوانه.
بلكه گويند: شاعرى است كه ما رويداد مرگ را درباره وى چشم مى‌داريم.
بگو: چشم بداريد- مرگ مرا- كه من هم چشم مى‌دارم- پيروزى اسلام و نابودى شما را-.
يا مگر خردشان اين را به آنها فرمان مى‌دهد، يا خود مردمى سركش‌اند؟
بلكه گويند اين
پس سخنى مانند اين بيارند، اگر راستگويند.
يا مگر از هيچ آفريده شده‌اند- بى‌آفريدگارى- يا خود آفريننده [خويش‌] اند؟!
يا مگر آسمانها و زمين را آفريده‌اند؟! [نه،] بلكه به يقين نرسيده‌اند.
يا مگر گنجينه‌هاى پروردگارت نزد آنهاست؟!- كه نبوت را به هر كه خواهند بدهند- يا خود چيره‌دست‌اند- كه نبوت را از هر كه خواهند بازدارند-؟!
يا مگر آنان را نردبانى است كه با آن [به آسمان برشده خبرهاى وحى را] مى‌شنوند؟! پس بايد كه شنونده‌شان حجتى روشن و هويدا بيارد.
يا مگر او
يا مگر از آنان مزدى مى‌خواهى كه از تاوان آن گرانبارند؟!
يا مگر دانش نهان نزدشان است كه [از آنجا] مى‌نويسند؟!
يا مگر نيرنگى- درباره تو- مى‌خواهند؟! ولى كافران خود گرفتار نيرنگ‌اند.
يا مگر آنان را خدايى جز خداى يگانه است؟! پاك است خداى از آنچه [با او] انباز مى‌گيرند.
و اگر ببينند كه پاره‌اى از آسمان فرو مى‌افتد [باز هم ايمان نيارند و] گويند: ابرى است توده شده.
پس واگذارشان تا آن روزشان را ببينند كه در آن به بيهوشى مرگ افتند.
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نكند و يارى نشوند.
و همانا كسانى را كه ستم كردند عذابى است غير از اين- يا: پيش از اين، در دنيا يا در برزخ- ولى بيشترشان نمى‌دانند.
و براى فرمان پروردگارت شكيبايى ورز، كه تو در ديد- رعايت و حفظ- مايى و پروردگارت را آنگاه كه برخيزى همراه سپاس و ستايش به پاكى ياد كن.
و او را در پاسى از شب و به هنگام رفتن و ناپيدايى ستارگان به پاكى ياد كن.
سوگند به ستاره چون فرو شود.
كه يار شما- رسول خدا
و از هواى نفس سخن نمى‌گويد.
نيست اين
او را آن [فرشته‌] بس نيرومند- جبرئيل- آموخته است.
توانمندى كه راست بايستاد- با صورت اصلى و تمام هيأت خود يا با جمال و صورت نيكوى خود-.
و او در افق برين- يا به كناره بلند آسمان- بود.
سپس نزديك شد و نزديكتر شد،
تا به اندازه دو كمان يا نزديكتر.
پس به بنده‌اش وحى كرد آنچه را وحى كرد.
دل [محمد ص‌] آنچه را ديد دروغ نگفت- دروغ داخل آن نكرد، يا به خطا نديد-.
آيا در آنچه مى‌بيند با وى ستيزه مى‌كنيد؟
و هر آينه او
نزد سدرة المنتهى
كه نزديك آن، بهشت جاى آرامش است.
آنگاه كه [آن فرشته را ديد] آن درخت سدره را مى‌پوشاند آنچه مى‌پوشاند.
چشم [پيامبر] نه كژ ديد و نه از حد در گذشت- نه آنچه را حقيقت نداشت بديد-.
هر آينه از نشانه‌هاى بزرگتر پروردگار خويش بديد.
-3875,0 +3772,53
و اگر خواهيم هر آينه آنها را بر جايشان مسخ كنيم- به شكل زشتى چون بوزينه و خوك درآوريم-، پس نه پيش‌رفتن [و گذشتن از آنجا] توانند و نه [به صورت اول‌] بازگردند.
و هر كه را عمر دراز دهيم در آفرينش نگونسارش كنيم- نيرومندى‌اش را به سستى و ناتوانى دگرگون سازيم-، آيا خرد را كار نمى‌بندند؟
و او- محمد
تا بيم دهد هر كه را زنده- با فهم و خردمند يا مؤمن- باشد و آن گفتار- عذاب و هلاكت- بر كافران سزا گردد.
آيا نديده‌اند كه ما از آنچه دستهاى [قدرت‌] ما [بى‌كمك آفريدگان‌] ساخته است چهارپايان را براى آنان آفريديم پس ايشان دارندگان آنهايند؟
و آنها
و آنان را در آنها سودهايى است- از پوست و پشم و كود آنها- و آشاميدنيهايى- از شيرشان-. آيا سپاس نمى‌گزارند؟
و به جاى خداى يكتا خدايانى گرفتند بدان اميد كه يارى شوند
[و حال آنكه آن بتان‌] يارى‌كردن ايشان نتوانند و آنان
پس سخن آنان تو را اندوهگين نكند، همانا ما آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌كنند مى‌دانيم.
آيا آدمى نديده- ندانسته- است كه ما او را از نطفه‌اى آفريديم، كه اكنون ستيزه‌گرى- يا دشمنى- آشكار است؟!
و براى ما مَثَلى زد- در زنده‌كردن مردگان- و آفرينش خود را فراموش كرده گفت: كيست كه استخوانها را در حالى كه پوسيده و خاك شده زنده مى‌كند؟
بگو: همان [خداى‌] كه نخستين بار آفريدش زنده‌اش مى‌كند، و او به همه آفرينش- يا آفريدگان- داناست.
همان [خداى‌] كه براى شما از درخت سبز آتشى پديد كرد پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد.
آيا آن كه آسمانها و زمين را آفريد بر آفريدن مانند اينها توانا نيست؟ چرا [تواناست‌]، و اوست آفريدگار دانا.
جز اين نيست كه كار و فرمان او، چون چيزى را بخواهد، اين است كه گويدش: باش، پس مى‌باشد.
پس پاك و منزه است آن [خداى‌] كه پادشاهى- مالكيت و حاكميت- همه چيز به دست اوست و به سوى او بازگردانيده مى‌شويد.
سوگند به آن صف‌زدگان- فرشتگان صف‌كشيده- كه [به طاعت و بندگى‌] صف زده‌اند.
سوگند به آن رانندگان كه سخت مى‌رانند- فرشتگانى كه ابرها يا ديوان را مى‌رانند-.
و سوگند به آن خوانندگان ياد و پند- آيات قرآن-
كه هر آينه خداى شما يكى است
خداوند آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و خداوند خاورها- جايهاى برآمدن آفتاب و ستارگان-.
همانا ما آسمان دنيا- نزديكتر- را به زيور ستارگان بياراستيم،
و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
كه نمى‌توانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
مگر آن كس [از ديوان‌] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
از آنها- مشركان- بپرس كه آنان در آفرينش سخت‌تر و دشوارترند يا آن چيزها [ى ديگر] كه آفريديم- فرشتگان و آسمانها و زمين و ...-، ما آنها را از گِلى چسبنده آفريده‌ايم.
بلكه تو شگفتى نمودى- از ايمان نياوردنشان- و آنها مسخره مى‌كنند.
و چون پند داده شوند، ياد نكنند و پند نپذيرند.
و چون نشانه‌اى ببينند به ريشخند گيرند.
و گويند: اين جز جادويى آشكار نيست.
آيا چون بمُرديم و خاك و استخوانى چند شديم باز برانگيخته مى‌شويم؟!
و آيا پدران پيشين ما نيز [برانگيخته مى‌شوند]؟
بگو: آرى، و شما خوار و درمانده باشيد.
پس جز اين نيست كه آن
و گويند: اى واى بر ما، اين روز حساب و پاداش است.
[گفته شود:] اين، روز جدايى [نيكوكاران از بدكاران‌]- يا روز داورى- است كه آن را دروغ مى‌انگاشتيد.
[اى فرشتگان،] كسانى را كه ستم كردند- مشركان- و همانندانشان- همراهانشان از ديوان- گرد آوريد، و آنچه را مى‌پرستيدند
به جاى خدا، و آنها را به راه دوزخ راه نماييد.
و بازداريدشان كه آنان پرسش خواهند شد.
شما را چيست كه يكديگر را يارى نمى‌كنيد؟
[نه،] بلكه آنها امروز [به عذاب خداى‌] گردن‌نهادگانند.
و برخى از ايشان بر برخى ديگر- پيروان و پيشوايان- روى كرده يكديگر را مى‌پرسند.
[پيروان به پيشوايان‌] گويند: شما بوديد كه از جانب راست- كه نشانه خير و نيكبختى مى‌پنداشتيم- بر ما درمى‌آمديد.
[پيشوايان‌] گويند: [نه،] بلكه شما خود مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ دستى و تسلطى نبود، بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
پس گفتار پروردگارمان- وعده عذاب- بر ما سزا شد كه ما چشندگان عذابيم
شما را گمراه كرديم زيرا كه خود گمراه بوديم.
پس بى‌گمان همه ايشان در آن روز در عذاب شريكند.
همانا ما با بزهكاران- مشركان- چنين مى‌كنيم
آنان بودند كه چون به آنها گفته مى‌شد خدايى جز خداى يكتا نيست بزرگ‌منشى و گردنكشى مى‌كردند.
و مى‌گفتند: آيا ما از بهر شاعرى ديوانه دست از خدايان خويش بداريم!
-4802,0 +4752,51
همانا پرهيزگاران در بوستانها و نعمتها باشند.
به آنچه پروردگارشان به ايشان داده است شادمانند، و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است.
بخوريد و بياشاميد نوش و گوارا، به پاداش آنچه مى‌كرديد.
تكيه‌زدگان بر تختهاى به صف نهاده، و حوران فراخ‌چشم را به همسريشان دهيم.
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را بديشان بپيونديم و از [پاداش‌] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو كارى است كه كرده.
و ايشان را پى در پى ميوه و گوشتى كه بخواهند همى دهيم.
در آنجا جامى گيرند و دست به دست دهند كه در [نوشيدن شراب‌] آن نه بيهوده‌گويى باشد و نه گناهكارى.
و پسرانى كه آنان راست بر گردشان مى‌گردند- براى خدمت- كه [در صفا و لطافت‌] گويى مرواريدى پوشيده [در صدف‌] اند.
برخى‌شان پرسش‌كنان بر برخى روى فرا كنند
گويند: ما پيش از اين- در دنيا- در ميان كسان خود ترسان بوديم- از عذاب خدا-.
پس خداى بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سوزنده و نفوذكننده نگاه داشت.
زيرا ما پيش از اين او را مى‌خوانديم، كه اوست نيكوكار و مهربان.
پس يادآورى كن و پند ده كه تو به نعمت پروردگارت- به لطف او يا به بركت نعمت نبوت و عصمت- نه كاهنى و نه ديوانه.
بلكه گويند: شاعرى است كه ما رويداد مرگ را درباره وى چشم مى‌داريم.
بگو: چشم بداريد- مرگ مرا- كه من هم چشم مى‌دارم- پيروزى اسلام و نابودى شما را-.
يا مگر خردشان اين را به آنها فرمان مى‌دهد، يا خود مردمى سركش‌اند؟
بلكه گويند اين
پس سخنى مانند اين بيارند، اگر راستگويند.
يا مگر از هيچ آفريده شده‌اند- بى‌آفريدگارى- يا خود آفريننده [خويش‌] اند؟!
يا مگر آسمانها و زمين را آفريده‌اند؟! [نه،] بلكه به يقين نرسيده‌اند.
يا مگر گنجينه‌هاى پروردگارت نزد آنهاست؟!- كه نبوت را به هر كه خواهند بدهند- يا خود چيره‌دست‌اند- كه نبوت را از هر كه خواهند بازدارند-؟!
يا مگر آنان را نردبانى است كه با آن [به آسمان برشده خبرهاى وحى را] مى‌شنوند؟! پس بايد كه شنونده‌شان حجتى روشن و هويدا بيارد.
يا مگر او
يا مگر از آنان مزدى مى‌خواهى كه از تاوان آن گرانبارند؟!
يا مگر دانش نهان نزدشان است كه [از آنجا] مى‌نويسند؟!
يا مگر نيرنگى- درباره تو- مى‌خواهند؟! ولى كافران خود گرفتار نيرنگ‌اند.
يا مگر آنان را خدايى جز خداى يگانه است؟! پاك است خداى از آنچه [با او] انباز مى‌گيرند.
و اگر ببينند كه پاره‌اى از آسمان فرو مى‌افتد [باز هم ايمان نيارند و] گويند: ابرى است توده شده.
پس واگذارشان تا آن روزشان را ببينند كه در آن به بيهوشى مرگ افتند.
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نكند و يارى نشوند.
و همانا كسانى را كه ستم كردند عذابى است غير از اين- يا: پيش از اين، در دنيا يا در برزخ- ولى بيشترشان نمى‌دانند.
و براى فرمان پروردگارت شكيبايى ورز، كه تو در ديد- رعايت و حفظ- مايى و پروردگارت را آنگاه كه برخيزى همراه سپاس و ستايش به پاكى ياد كن.
و او را در پاسى از شب و به هنگام رفتن و ناپيدايى ستارگان به پاكى ياد كن.
سوگند به ستاره چون فرو شود.
كه يار شما- رسول خدا
و از هواى نفس سخن نمى‌گويد.
نيست اين
او را آن [فرشته‌] بس نيرومند- جبرئيل- آموخته است.
توانمندى كه راست بايستاد- با صورت اصلى و تمام هيأت خود يا با جمال و صورت نيكوى خود-.
و او در افق برين- يا به كناره بلند آسمان- بود.
سپس نزديك شد و نزديكتر شد،
تا به اندازه دو كمان يا نزديكتر.
پس به بنده‌اش وحى كرد آنچه را وحى كرد.
دل [محمد ص‌] آنچه را ديد دروغ نگفت- دروغ داخل آن نكرد، يا به خطا نديد-.
آيا در آنچه مى‌بيند با وى ستيزه مى‌كنيد؟
و هر آينه او
نزد سدرة المنتهى
كه نزديك آن، بهشت جاى آرامش است.
آنگاه كه [آن فرشته را ديد] آن درخت سدره را مى‌پوشاند آنچه مى‌پوشاند.
چشم [پيامبر] نه كژ ديد و نه از حد در گذشت- نه آنچه را حقيقت نداشت بديد-.
هر آينه از نشانه‌هاى بزرگتر پروردگار خويش بديد.
Four Persian translations added
Sat, 19 Mar 2011 14:34:34 -0400
-0,0 +1,6236
به نام خداى بخشاينده مهربان
سپاس و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان
آن بخشاينده مهربان
خداوند و فرمانرواى روز پاداش.
تو را ميپرستيم و بس و از تو يارى ميخواهيم و بس.
ما را به راه راست راه بنماى
راه كسانى كه به آنان نعمت دادى- نيكويى كردى- نه راه خشم‌گرفتگان بر آنها و نه راه گمراهان.
الف، لام، ميم.
اين كتاب، هيچ شكى در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است.
آنان كه به غيب- نهان و ناپيدا- ايمان دارند و نماز را برپا ميدارند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم انفاق ميكنند.
و آنان كه به آنچه به تو و آنچه پيش از تو فرو فرستاده شده ايمان مى‌آورند و به جهان واپسين بى‌گمان باور دارند.
ايشان بر رهنمونى [به راه راست‌] از پروردگار خويشند، و آنانند رستگاران.
كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است كه بيم دهيشان يا بيم ندهى، ايمان نمى‌آورند.
خداوند بر دلهاشان و بر گوشهاشان مُهر نهاده و بر ديدگانشان پرده‌اى است و آنها را عذابى است بزرگ.
و از مردمان كسانى گويند: به خدا و به روز واپسين ايمان آورديم و حال آنكه ايمان ندارند
[به پندار خود] خدا و كسانى را كه ايمان آورده‌اند فريب مى‌دهند در حالى كه جز خود را فريب نمى‌دهند و نمى‌فهمند.
در دلهاشان بيماريى- از شك و نفاق- هست، پس خدا بيمارى آنان را بيفزود- يا بيفزاياد- و به سزاى اينكه دروغ مى‌گفتند عذابى دردناك دارند.
و چون گويندشان: در زمين تباهكارى مكنيد، گويند: همانا ما نيكوكار و سامان آوريم.
آگاه باشيد كه آنان خود تباهكارانند ولى نمى‌فهمند.
و چون به آنان گفته شود: ايمان آوريد چنانكه مردم ايمان آورده‌اند، گويند: آيا مانند بيخردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد كه آنها خود بيخردند ولى نمى‌دانند.
و چون كسانى را كه ايمان آورده‌اند ديدار كنند گويند: ايمان آورده‌ايم، و چون با ديوسيرتان خود تنها شوند، گويند: ما با شماييم، ما تنها [اينان را] ريشخند مى كنيم.
خداوند آنها را ريشخند مى‌كند و مهلتشان مى‌دهد تا در سركشى خويش سرگشته و كوردل بمانند.
اينانند كه گمراهى را به بهاى ره‌يابى خريده‌اند، از اين رو بازرگانيشان سود نكرد و راه‌يافتگان نبودند.
داستان آنان، داستان كسانى را ماند كه آتشى برافروختند- تا راه خود را بيابند- و چون آتش پيرامونشان را روشن ساخت خداوند روشناييشان را ببرد و آنها را در تاريكيها واگذاشت كه هيج نبينند.
كرانند- از شنيدن حق-، گنگانند- از گفتن حق-، كورانند- از ديدن حق-، و [از گمراهى‌] بازنمى‌گردند.
يا [داستان گرفتاران در] بارانى تند از آسمان را ماند كه در آن تاريكيهاست و رعد و برقى كه از بيم مرگ از صاعقه‌ها انگشتان خويش را در گوشهاشان كنند و خدا فراگيرنده كافران است
نزديك است كه [روشنايى خيره‌كننده‌] برق ديدگانشان را بربايد، هر گاه برق براى آنها بدرخشد در [پرتو] آن مى‌روند و چون بر آنان تاريك شود بايستند. و اگر خدا بخواهد هر آينه شنوايى و بيناييشان را مى‌برد، كه خدا بر همه چيز تواناست.
اى مردم، پروردگار خويش را كه شما و پيشينيان شما را آفريده بپرستيد، باشد كه پرهيزگار شويد
آن كه زمين را براى شما بسترى [گسترده‌] و آسمان را بنائى- سقفى برافراشته- ساخت و از آسمان آبى فرو آورد پس بدان [آب‌] از ميوه‌ها روزى براى شما بيرون آورد، پس براى خدا همتايان قرار مدهيد، و خود مى‌دانيد [كه خدا بى‌همتاست‌].
و اگر در باره آنچه بر بنده خويش فرو فرستاديم در شك و گمانيد سوره‌اى مانند آن- يا از كسى همانند او
و اگر نكرديد و هرگز نتوانيد كرد، پس از آتشى كه هيمه‌اش آدميان و سنگها- بتها يا سنگ كبريت- است و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد.
و كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيك و شايسته كرده‌اند مژده ده كه ايشان را بهشتهاست كه از زير آنها جويها روان است، هر گاه ميوه‌اى از آنها روزى آنان شود گويند: اين همان است كه پيش از اين- در دنيا- روزى ما شده بود، و آن ميوه‌هاى همانند بديشان دهند، و در آنجا همسرانى پاك و پاكيزه دارند، و در آنجا جاودانه‌اند.
خدا شرم ندارد از اينكه مَثَلى بزند، پشه باشد و فراتر از آن، اما آنان كه ايمان دارند مى‌دانند كه آن
آنان كه پيمان خداى را پس از بستن و استواركردن آن مى‌شكنند و آنچه را كه خدا به پيوند آن فرمان داده مى‌گسلند، و در زمين تباهى مى‌كنند اينانند زيانكاران.
چسان به خدا كافر مى‌شويد و حال آنكه مردگان- بى‌جان- بوديد پس شما را زنده كرد- جان داد- و ديگر بار شما را بميرانَد و سپس زنده كند و آنگاه به او بازمى‌گرديد؟
اوست كه هر چه در زمين است همه را براى شما آفريد، آنگاه به آسمان پرداخت و هفت آسمان بساخت، و او به همه چيز داناست.
و [به ياد آر] آنگاه كه پروردگارت فرشتگان را گفت: من در زمين جانشينى- براى مخلوق پيشين يا نماينده‌اى از خود- خواهم آفريد، گفتند: آيا كسى را در آن مى‌آفرينى كه تباهكارى كند و خونها ريزد، در حالى كه ما تو را به پاكى مى‌ستاييم و تقديس مى كنيم؟ [خداوند] گفت: من مى‌دانم آنچه شما نمى‌دانيد.
و همه نامها را به آدم آموخت. سپس آن [چيز] ها را بر فرشتگان عرضه كرد و گفت: اگر راست مى‌گوييد مرا از نامهاى اينها خبر دهيد.
گفتند: پاكى تو راست، ما را دانشى نيست مگر آنچه به ما آموخته‌اى، كه تويى داناى با حكمت- استواركار و درست‌گفتار-.
گفت: اى آدم، آنان را از نامهاى اينها آگاه كن، و چون از نامهاى آنها آگاهشان كرد، گفت: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمين را مى‌دانم و آنچه را آشكار مى‌كنيد و آنچه را پنهان مى‌داشتيد مى‌دانم.
و [ياد كن‌] آنگاه كه فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده كنيد، پس سجده كردند مگر ابليس، سرپيچى و گردنكشى كرد، و از كافران گشت.
و گفتيم: اى آدم، با همسر خويش در بهشت بيارام، و از آن از هر جا كه خواهيد به فراوانى بخوريد و نزديك اين درخت مشويد كه از ستمكاران مى‌شويد.
پس شيطان آن دو را از آن
آنگاه آدم از پروردگار خويش سخنانى فرا گرفت، پس خدا [با رحمت خود] بر او بازگشت و توبه او را پذيرفت، همانا او توبه‌پذير و مهربان است.
گفتيم: همه از آن
و كسانى كه كافر شوند و آيات ما را دروغ شمرند دوزخيانند و در آن جاودانه‌اند.
اى فرزندان اسرائيل- يعقوب- نعمت مرا كه ارزانى شما داشتم به ياد آريد و به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان شما وفا كنم و از من بترسيد و بس.
و به آنچه فرو فرستادم- قرآن- كه آنچه را نزد شماست- تورات- باور دارد بگرويد و نخستين كافر به آن مباشيد، و چيز اندكى را به بهاى آيات من مخريد و از من پروا كنيد و بس.
و حق را به باطل مياميزيد و حق را پنهان مكنيد در حالى كه مى‌دانيد.
و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و با ركوع‌كنان ركوع كنيد- با نمازگزاران نماز گزاريد-.
آيا مردم را به نيكى فرمان مى‌دهيد و خود را از ياد مى‌بريد و حال آنكه كتاب- تورات- را مى‌خوانيد؟ آيا خرد را كار نمى‌بنديد؟
و به شكيبايى و نماز يارى خواهيد، و اين [كار] هر آينه گران و دشوار است مگر بر فروتنان خداترس
آنان كه مى‌دانند كه ديداركنندگان پروردگار خويشند و به سوى او بازمى‌گردند.
اى فرزندان اسرائيل، به ياد آريد نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم و اين كه شما را بر جهانيان- مردم زمانه- برترى دادم.
و بترسيد از روزى كه كسى به كار كسى نيايد و از او شفاعتى پذيرفته نشود و از او برابرى- عوضى كه خود را باز خرد- نستانند و نه يارى شوند.
و [به ياد آريد] هنگامى كه شما را از فرعونيان رهانيديم، كه شما را شكنجه بد و سختى مى‌چشاندند: پسرانتان را سر مى‌بريدند و زنانتان را زنده مى‌گذاشتند و در اين [كار] شما را آزمونى بزرگ از پروردگارتان بود.
و هنگامى كه دريا را به [ورود] شما شكافتيم، پس شما را رهانيديم و فرعونيان را غرق كرديم و شما مى‌نگريستيد.
و هنگامى كه با موسى چهل شب وعده كرديم آنگاه از پس [رفتن‌] او گوساله را [به خدايى‌] گرفتيد و شما ستمكار بوديد.
پس از آن از شما درگذشتيم تا مگر سپاس داريد.
و هنگامى كه به موسى كتاب و فرقان- جداكننده ميان حق و باطل- داديم تا مگر راه يابيد.
و هنگامى كه موسى به قوم خويش گفت: اى قوم من، شما با فراگرفتنتان گوساله را [به خدايى‌] به خويشتن ستم كرديد، اكنون به آفريدگار خويش بازگرديد- توبه كنيد- و خود- يكديگر- را بكشيد، كه اين [به كفاره كردارتان‌] براى شما نزد آفريدگارتان بهتر است. پس [چون چنين كرديد] خداوند [به رحمت خود] بر شما بازگشت و توبه شما را پذيرفت كه او توبه‌پذير و مهربان است.
و هنگامى كه گفتيد: اى موسى، هرگز تو را باور نداريم تا خداى را آشكارا ببينيم، پس صاعقه- آتش هلاك‌كننده آسمانى- شما را در گرفت و شما مى نگريستيد.
سپس شما را از پس مُردنتان برانگيختيم تا مگر سپاس داريد.
و ابر را بر شما سايبان كرديم و برايتان مَنّ- ترنجبين- و سَلوى- مرغى مخصوص- فرستاديم، [و گفتيم:] از چيزهاى پاكيزه كه روزيتان كرده‌ايم بخوريد و آنان بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم مى‌كردند.
و هنگامى كه گفتيم: به اين شهر- بيت المقدس- در آييد و از [نعمتهاى‌] آن هر جا كه خواهيد به فراوانى بخوريد و به دروازه شهر سر فرو داشته در آييد و بگوييد: گناهان ما فروريز، تا گناهان شما را بيامرزيم، و زودا كه [پاداش‌] نيكوكاران را بيفزاييم.
اما كسانى كه ستم كردند سخنى را كه به آنان گفته شد دگرگون ساختند، پس بر ستمكاران به سزاى بدكارى و نافرمانيشان عذابى سخت از آسمان فرو فرستاديم.
و آنگاه كه موسى براى قوم خود آب خواست، گفتيم: عصايت را بر آن سنگ بزن. پس دوازده چشمه از آن بشكافت. هر گروهى آبشخور خويش را دانست. از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و در زمين به تباهكارى مپوييد.
و هنگامى كه گفتيد: اى موسى، ما هرگز بر يك خوراك شكيبا نباشيم، پروردگارت را بخوان تا براى ما از آنچه زمين مى‌روياند از تره- سبزى- و خيار و گندم و عدس و پياز آن بيرون آرد. گفت: آيا آنچه را كه پست‌تر است به جاى آنچه بهتر است مى‌گيريد؟ به شهرى فرود آييد كه آنچه خواستيد بيابيد. و بر آنها خوارى و درماندگى زده شد و به خشمى از خداى بازگشتند- سزاوار خشم خدا گشتند-، زيرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مى‌كشتند، و اين از آن رو بود كه نافرمان شده و از حدّ درمى‌گذشتند.
كسانى كه ايمان آورده‌اند و يهودان و ترسايان و صابئان، هر كه [از آنان‌] خداى و روز واپسين را باور داشته باشد و كار نيك و شايسته كند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است، نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.
و [به ياد آريد] آنگاه كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان بداشتيم. آن [كتاب‌] را كه به شما داديم با همه نيرو و توان بگيريد و آنچه را كه در آن است به ياد آريد شايد كه پرهيزگار شويد.
آنگاه پس از آن پشت كرديد، و اگر فزون بخشى خدا و مهربانى او بر شما نبود هر آينه از زيانكاران مى‌شديد.
و هر آينه [حال‌] كسانى را از شما كه در روز شنبه از حدّ بگذشتند دانستيد، پس به آنها گفتيم: بوزينگان شويد، و خوار و رانده باشيد.
پس آن
و [به ياد آريد] آنگاه كه موسى به قوم خويش گفت: خداوند شما را مى‌فرمايد كه گاوى را سر ببريد. گفتند: آيا ما را به ريشخند مى‌گيرى؟!- ما از تو مى‌پرسيم فلان را چه كسى كشته؟ و تو مى‌گويى گاوى بكشيد!- گفت: به خدا پناه مى‌برم كه از نادانان باشم.
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما بيان كند كه رنگ آن چيست؟ گفت: او مى گويد: گاوى است زرد پررنگ و يك دست كه بينندگان را شاد مى‌كند.
گفتند: خداوندت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چه گاوى است كه آن گاو [در ميان گاوان‌] بر ما پوشيده شده است و اگر خداى خواهد راه يافتگان باشيم.
گفت: او مى‌گويد: آن گاوى است نه چنان رام كه زمين را شخم زند و كشت را آب دهد، بى‌عيب است و هيچ لكه‌اى [از رنگ ديگر] در آن نيست. گفتند: اكنون حقّ را بياوردى پس آن
و آنگاه كه كسى را كشتيد پس هر يك آن را از خود رد كرديد- به گردن يكديگر انداختيد-، و خدا آنچه را كه پنهان مى‌داشتيد آشكار كننده بود.
از اين رو گفتيم: او
پس از آن دلهاتان سخت شد همچون سنگ يا سخت‌تر، و همانا از برخى سنگها جويها روان شود و برخى از آنها بشكافد و آب از آن بيرون آيد، و برخى از آنها از بيم خدا [از كوه‌] فرو ريزد، و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.
پس [اى مؤمنان،] آيا اميد داريد كه [جهودان‌] به شما بگروند، و حال آنكه گروهى از آنها سخن خداى را مى‌شنوند و آن را از پس آنكه دريافتند مى گردانند و خود مى‌دانند [كه چه مى‌كنند]؟!
و چون مؤمنان را ديدار كنند، گويند: ما نيز ايمان آورده‌ايم و چون برخى‌شان با برخى تنها نشينند گويند: آيا با آنان- مسلمانان- از آنچه خدا بر شما گشوده- به شما خبر داده
آيا نمى‌دانند كه خدا آنچه را پنهان كنند و آنچه را آشكار كنند مى‌داند؟
و برخى از آنان- يعنى عوام جهودان- كه خواندن و نوشتن نتوانند، از كتاب- تورات- ندانند مگر آرزوهايى بيهوده- سازگار با هوسها و خواهشهاى دلشان- و تنها گمانهايى در سر مى‌پرورند.
پس واى بر آنان كه كتاب را به دست خود مى‌نويسند، آنگاه مى‌گويند اين از جانب خداست تا با آن بهايى اندك بستانند، پس واى بر آنان از آنچه با دست خويش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست مى‌آورند.
و گفتند: آتش دوزخ به ما نرسد مگر روزى چند بگو: آيا از نزد خدا پيمانى گرفته‌ايد، كه خدا هرگز خلاف پيمان خود نخواهد كرد، يا چيزى بر خدا مى بنديد كه نمى‌دانيد؟
آرى، هر كه كار بدى كند و گناهش او را فراگيرد آنان دوزخيانند و در آن جاودانند
و كسانى كه ايمان آورند و كارهاى نيك و شايسته كنند، آنان بهشتيانند و در آن جاودانند.
و [به ياد آريد] آنگاه كه از فرزندان اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداى را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و تهيدستان نيكى كنيد و به مردم سخن خوش و نيك بگوييد و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد. سپس جز اندكى از شما پشت كرديد در حالى كه [از حقّ‌] رويگردان بوديد.
و هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم كه خونهاى يكديگر مريزيد و همديگر را از خانمان و ديارتان بيرون مكنيد، پس اقرار كرديد و خود گواهيد.
سپس همين شما يكديگر را مى‌كشيد و گروهى از خودتان را از خانمان و ديارشان بيرون مى‌رانيد، بر ضدّ آنها به گناه و ستمگرى با يكديگر همپشت مى‌شويد، و اگر همانان به صورت اسيران نزد شما آيند آنان را [از دشمن‌] بازخريد مى‌كنيد، در حالى كه بيرون‌كردنشان بر شما حرام بود. آيا به برخى از كتاب ايمان مى‌آوريد و به برخى ديگر كافر مى‌شويد؟! پس سزاى كسى از شما كه چنين كند جز رسوايى و خوارى در دنيا نيست، و روز رستاخيز به سخت‌ترين عذاب بازبرده شوند، و خداى از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.
اينان همان كسانند كه زندگى اين جهان را به بهاى آن جهان خريدند پس عذابشان سبك نگردد و يارى نشوند.
هر آينه موسى را كتاب- تورات- داديم و از پس او پيامبران فرستاديم و به عيسى پسر مريم حجّت‌هاى روشن داديم و او را به روح القدس- جبرئيل- نيرومند كرديم. آيا هر گاه پيامبرى چيزى- احكام و دستورهايى- برايتان آورد كه دلتان نمى‌خواست بزرگ‌منشى و گردنكشى نموديد، پس گروهى را دروغگو شمرديد و گروهى را مى‌كشتيد؟!
و گفتند: دلهاى ما در پوشش است- سخنانت به دلهاى ما نرسد و آنها را نمى‌فهميم- [چنين نيست‌] بلكه خدا آنان را به سبب كفرشان لعنت كرده- از رحمت و هدايت خود دور ساخته-، پس اندكى ايمان مى‌آورند.
و چون آنان را كتابى از نزد خدا آمد، كه آنچه را با آنان است- تورات- باور دارد، با آنكه پيش از اين [با آن‌] بر كافران پيروزى مى‌خواستند، همين كه آنچه- يا آن كس كه- مى‌شناختند بديشان آمد به آن- يا به او- كافر شدند پس لعنت خدا بر كافران باد.
خود را به بد چيزى فروختند كه بدانچه خدا فروفرستاده كافر شوند از روى بدخواهى و ستم بر اينكه خداى از فضل خويش- يعنى كتاب و وحى- بر هر كس از بندگانش- محمد
و چون به آنان گفته شود كه بدانچه خدا فروفرستاده ايمان آوريد، گويند: بدانچه بر ما فروفرستاده شده ايمان داريم و بدانچه غير از آن است با آنكه راست است و كتابشان را باور دارد، كافر مى‌شوند. بگو: اگر ايمان داشتيد پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين مى‌كشتيد؟!
و هر آينه موسى با حجّت‌هاى روشن نزد شما آمد و از پس او گوساله را [به خدايى‌] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد.
و [ياد كنيد] هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان بداشتيم، [و گفتيم:] آنچه را به شما داده‌ايم با همه نيرو و توان بگيريد و بشنويد [و فرمان بريد]. گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم و دلهاشان به سبب كفرشان، از [دوستى‌] گوساله سيراب شد. بگو: اگر شما اهل ايمانيد، ايمانتان شما را به بد چيزى فرمان مى‌دهد.
بگو: اگر سراى واپسين به نزد خداوند ويژه شماست نه ديگر مردمان، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد.
و به سبب آنچه كرده‌اند هرگز آرزوى آن نكنند، و خدا به [حال‌] ستمكاران داناست.
هر آينه آنان- جهودان- را آزمندترين مردم به زندگى [دنيا] خواهى يافت و [حتى آزمندتر] از كسانى كه مشرك شده‌اند هر يك از آنها دوست دارد كه هزار سال عمرش دهند، و حال آنكه اين عمر دراز اگر هم داده شود، دوركننده او از عذاب نخواهد بود و خدا بدانچه مى‌كنند بيناست.
بگو: هر كه دشمن جبرئيل باشد پس [بداند كه‌] او آن
هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد، پس خدا هم دشمن كافران است.
و هر آينه آيتهاى روشن- آيات قرآن و ديگر نشانه‌ها و معجزه‌ها- به تو فروفرستاديم و جز بدكاران نافرمان به آنها كافر نشوند.
چرا هر گاه پيمانى بستند گروهيشان آن را شكستند و دور افكندند؟! بلكه بيشترشان ايمان ندارند.
و چون فرستاده‌اى از سوى خدا- يعنى محمد
و از آنچه ديوان در [روزگار] پادشاهى سليمان مى‌خواندند پيروى كردند، و سليمان [هرگز دست به سحر نيالود و] كافر نشد بلكه ديوان كافر شدند كه به مردم جادو مى‌آموختند و [نيز] از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرود آمده [پيروى كردند] و اين دو هيچ كس را نمى‌آموختند مگر اينكه مى‌گفتند: ما آزمونيم، پس كافر مشو و آنها از آن دو چيزى مى‌آموختند كه با آن ميان مرد و همسرش جدايى افكنند، و اينها با آن بى‌اذن خدا به هيچ كس گزندى نمى‌توانستند رسانيد و آنچه مى‌آموختند آنان را زيان داشت و سود نمى‌رسانيد، و [جهودان‌] نيك مى‌دانستند كه هر كه خريدار آن
و اگر ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند، هر آينه پاداشى از نزد خدا [برايشان‌] بهتر بود، اگر مى‌دانستند.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، [به پيامبر] مگوييد: «راعنا» و بگوييد: «انظرنا»- ما را در نظر دار، به ما نگر- و گوش فراداريد، و كافران را عذابى است دردناك.
كسانى كه كافر شدند از اهل كتاب و مشركان، دوست ندارند كه از پروردگارتان هيچ نيكى- وحى يا رحمتى- بر شما فروآيد، و خداوند هر كه را خواهد به مِهر و بخشايش خود ويژه سازد، و خدا داراى فزونى و بخشش بزرگ است.
هر آيتى را كه نسخ كنيم- حكم آن را برداريم- يا از يادها ببريم- يا بازپس داريم-، بهتر از آن يا مانند آن را مى‌آوريم آيا نمى‌دانى كه خدا بر همه چيز تواناست؟
آيا نمى‌دانى كه پادشاهى و فرمانروايى آسمانها و زمين خداى راست، و شما را جز خدا سرپرست و ياورى نيست؟
يا مگر مى‌خواهيد از پيامبرتان چنان درخواست كنيد كه پيش از اين از موسى درخواستند؟ و هر كه كفر را به جاى ايمان گيرد همانا راه راست را گم كرده است.
بسيارى از اهل كتاب با اينكه حق براى آنها روشن و هويدا شده از روى حسدى كه در دلشان هست دوست دارند كه شما را پس از ايمان آوردنتان به كفر بازگردانند پس درگذريد و چشم بپوشيد تا خدا فرمان خود بيارد، كه خدا بر همه چيز تواناست.
و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد، و هر نيكى كه براى خود پيش فرستيد آن را نزد خدا باز يابيد، كه خدا بدانچه مى‌كنيد بيناست.
و گفتند: هرگز به بهشت نرود مگر كسى كه جهود يا ترسا باشد. اينها آرزوهاى آنهاست، بگو: اگر راستگوييد برهان- دليل روشن- خويش بياوريد.
آرى، هر كس روى خود را به خدا سپارد- با اخلاص به خدا روى آورد- و نيكوكار باشد، مزد او نزد پروردگار اوست، و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.
جهودان گفتند: ترسايان بر چيزى نيستند، و ترسايان گفتند: جهودان بر چيزى نيستند، و حال آنكه كتاب- تورات و انجيل- را مى‌خوانند همچنين كسانى كه دانا نيستند- مشركان- سخنى مانند سخن آنان گفتند، و خدا روز رستاخيز در باره آنچه اختلاف مى‌ورزيدند داورى خواهد كرد.
كيست ستمكارتر از آن كه نگذاشت در مسجدهاى خدا نام او را ياد كنند و در ويرانى آنها كوشيد؟ اينان را نرسد كه در آنها در آيند مگر بيمناك و هراسان آنان را در اين جهان، خوارى و رسوايى و در آن جهان عذابى بزرگ است.
خاور و باختر خداى راست پس به هر سو كه روى آريد همانجا روى خداست- زيرا خدا در همه جا هست-، كه خدا گشايش‌بخش و داناست.
و گفتند: خدا فرزندى گرفت پاك و منزه است او بلكه او راست آنچه در آسمانها و زمين است، و همه او را با فروتنى فرمانبردارند.
نو پديدآرنده آسمانها و زمين است و چون خواهد كارى گزارد آن را همين گويد: باش، پس مى‌باشد.
آنان كه دانا نيستند گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى‌گويد يا نشانه‌اى براى ما نمى‌آيد؟ كسانى هم كه پيش از آنها بودند چنين مى‌گفتند، دلهاشان همانند است. ما نشانه‌ها- آيات- را براى گروهى كه يقين دارند روشن و آشكار كرده‌ايم.
ما تو را براستى نويدرسان و بيم‌دهنده فرستاديم، و تو را از دوزخيان نپرسند.
جهودان و ترسايان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: رهنمونى [راستين‌] همان رهنمونىِ خداست. و اگر پس از دانشى كه سوى تو آمده از خواهشها و هوسهاشان پيروى كنى در برابر خدا هيچ دوست كارساز و ياورى نخواهى داشت.
آنان كه كتابشان داده‌ايم و آن را چنانكه سزاوار آن است مى‌خوانند، همينانند كه به آن ايمان مى‌آورند، و هر كه بدان كافر شود ايشانند زيانكاران.
اى فرزندان اسرائيل، نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان- مردم زمانه- برترى دادم، ياد كنيد.
و بترسيد از روزى كه كسى به كار كسى نيايد و از او برابرى- عوضى كه خود را باز خرد- نپذيرند و او را هيچ شفاعتى سود ندهد و نه يارى شوند.
و [به ياد آر] آنگاه كه ابراهيم را پروردگار وى به امورى چند بيازمود و او آنها را به انجام رسانيد. [خداى‌] گفت: تو را پيشواى مردم خواهم كرد، [ابراهيم‌] گفت: و از فرزندان من [نيز پيشوايان قرار ده‌]، گفت: پيمان من به ستمكاران نرسد.
و هنگامى كه آن خانه- كعبه- را براى مردم بازگشتگاه- يا جايگاه رسيدن به ثواب و پاداش- و جاى امن ساختيم، و از جاى ايستادن ابراهيم نمازگاه بگيريد. و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم- فرمان داديم- كه خانه مرا براى طواف‌كنان و باشندگان آنجا- ساكنان حَرَم- و ركوع‌كنان و سجودكنان پاك و پاكيزه داريد.
و آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا، اينجا را شهر امنى ساز و از مردم آن كسانى را كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند از ميوه‌ها روزى ده [خداى‌] گفت: و هر كه كافر شود او را اندكى برخوردار كنم، سپس به عذاب دوزخ گرفتارش سازم، و بد بازگشتگاهى است.
و آنگاه كه ابراهيم و اسماعيل پايه‌هاى خانه را بالا مى‌بردند، [و مى‌گفتند:] پروردگارا، از ما بپذير، كه تويى شنوا و دانا.
پروردگارا، ما را دو مسلمان- گردن‌نهاده و فرمانبردار- خويش گردان و از فرزندان ما نيز امتى مسلمان خود كن و به ما احكام عبادتمان- حج را بنماى و [به مِهر و بخشايش خود] بر ما بازگرد و توبه ما بپذير، كه تويى توبه‌پذير و مهربان.
پروردگارا، در ميان ايشان پيامبرى از آنان برانگيز كه آيات تو را بر ايشان بخواند و آنان را كتاب و حكمت- انديشه درست و گفتار و كردار درست- بياموزد و پاكشان سازد، كه تويى تواناى بى‌همتا و داناى استواركار.
و كيست كه از كيش ابراهيم روى بگرداند مگر آن كه خود را نابخرد شمارد؟ و هر آينه او را در اين جهان برگزيديم و در آن جهان از شايستگان است.
آنگاه كه پروردگارش به او گفت: گردن نهاده و تسليم باش گفت: پروردگار جهانيان را گردن‌نهاده و تسليمم.
و ابراهيم فرزندان خود را به همين [كيش‌] سفارش كرد و يعقوب نيز، كه اى فرزندان من، خدا اين دين را براى شما برگزيده است پس مميريد مگر آنكه مسلمان- گردن نهاده و تسليم- باشيد.
مگر شما حاضر و گواه بوديد آنگاه كه يعقوب را مرگ فرا رسيد، آن دم كه فرزندان خود را گفت: پس از من چه خواهيد پرستيد؟! گفتند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كه خدايى يكتاست مى‌پرستيم و تسليم و گردن‌نهاده اوييم.
آنها گروهى بودند كه درگذشتند ايشان راست آنچه كردند و شما راست آنچه كرده باشيد و شما را از آنچه آنان مى‌كردند نپرسند.
و گفتند: جهود يا ترسا شويد تا [به حق‌] راه يابيد. بگو: بلكه آيين ابراهيم حق‌گراى را [پيروى مى‌كنيم‌]، و او از مشركان نبود.
بگوييد: به خداى يكتا و آنچه به ما فرود آمده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط- نوادگان يعقوب- فرود آمده و آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به پيامبران از پروردگارشان داده شده ايمان آورديم ميان هيچ يك از ايشان جدا نكنيم- فرق نگذاريم،- و او را فرمانبردار و گردن‌نهاده‌ايم.
پس اگر به مانند آنچه شما بدان ايمان آورده‌ايد ايمان آورند همانا [به حق‌] راه يافته‌اند، و اگر روى برتابند جز اين نيست كه در ناسازى و ستيزند و خدا تو را از [شرّ و گزند] آنها نگاه خواهد داشت، و اوست شنوا و دانا.
[بگوييد:] رنگ خدا [يى داريم‌]- يعنى ايمان ما رنگ خدايى دارد و دين خداى را كه همان يكتا پرستى و كيش ابراهيم است پذيرنده‌ايم- و كيست نيكوتر از خداى در رنگ- دين فطرت-؟ و ما او را پرستندگانيم.
بگو: آيا با ما در باره خدا ستيزه مى‌كنيد و حال آنكه او پروردگار ما و شماست؟! ما راست كردارهاى ما و شما راست كردارهاى شما و ما او را به پاكدلى- اخلاص- پرستنده‌ايم.
يا مگر مى‌گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان وى جهود بودند يا ترسا؟! بگو: شما داناتريد يا خدا؟ و كيست ستمكارتر از آن كه آن گواهى را كه از خدا [در باره اين پيامبران‌] نزد اوست پنهان كند؟ و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.
آنها گروهى بودند كه درگذشتند آنان راست آنچه كردند و شما راست آنچه كرده باشيد، و شما را از آنچه آنها مى‌كردند نپرسند.
زودا كه نابخردان مردم گويند: چه چيزى آنان را از قبله‌اى كه بر آن بودند- يعنى بيت المقدس- بگردانيد؟ بگو: خاور و باختر خداى راست، هر كه را خواهد به راه راست راه مى‌نمايد.
و اينچنين شما را امتى ميانه ساختيم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبله‌اى را كه بر آن بودى- بيت المقدس- قرار نداديم مگر براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌كند از كسى كه بر پاشنه‌هاى خود مى‌گردد- روى مى‌گرداند- معلوم كنيم، و هر آينه اين [قراردادن قبله- مسجد الاقصى جز بر آنان كه خدا ايشان را راه نموده است دشوار بود. و خداوند بر آن نيست كه ايمان شما را تباه كند، زيرا كه خداوند به مردم هر آينه رؤوف و مهربان است.
ما گردش روى تو را در آسمان [به انتظار وحى‌] مى‌بينيم، و هر آينه تو را به قبله‌اى كه آن را مى‌پسندى بگردانيم پس روى خود را سوى مسجد الحرام- نمازگاه شكوهمند- بگردان، و هر جا كه باشيد رويتان را سوى آن بگردانيد. همانا اهل كتاب مى‌دانند كه اين [گردانيدن قبله‌] حق است از سوى پروردگارشان، و خدا از آنچه مى‌كنند غافل نيست.
اهل كتاب را هر نشانه و حجتى بياورى از قبله تو پيروى نكنند، و تو نيز پيرو قبله آنها نيستى، و آنها هم پيرو قبله يكديگر نيستند. و اگر پس از دانشى كه سوى تو آمده از هوسها و خواهشهاى دل آنها پيروى كنى هر آينه تو آنگاه از ستمكاران خواهى بود.
كسانى كه كتابشان داده‌ايم او- محمد
حق- آنچه درست و راست است- از پروردگار توست، پس، از شك‌داران مباش.
هر گروهى- يا هر كسى- را جهتى است كه رو سوى آن مى‌گرداند. پس به نيكيها پيشى گيريد. هر جا كه باشيد خدا همه شما را فراهم آورد، كه خدا بر هر چيزى تواناست.
و از هر جا كه بيرون شوى روى خود را سوى مسجد الحرام كن و هر آينه اين راست و درست است از پروردگار تو، و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست.
و از هر جا كه بيرون شوى روى خود را سوى مسجد الحرام كن و هر كه باشيد روى خود را بدان سو كنيد تا مردمان را بر شما بهانه و دستاويزى نباشد- مگر كسانى از آنها كه ستم كردند- كه هيچ گاه دست از بهانه‌جويى برنمى‌دارند- پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد- و تا نعمتم را بر شما تمام كنم، و باشد كه راه يابيد
همچنان كه در ميان شما پيامبرى از خودتان فرستاديم كه آيات ما را بر شما مى‌خواند و شما را پاك مى‌سازد و شما را كتاب و حكمت- گفتار و كردار درست- مى‌آموزد و آنچه نمى‌دانستيد به شما مى‌آموزد.
پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و مرا سپاس گزاريد و ناسپاسى من مكنيد.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به شكيبايى و نماز يارى خواهيد كه خدا با شكيبايان است.
و آنان را كه در راه خدا كشته مى‌شوند مردگان مگوييد، بلكه زندگانند ولى شما درنمى‌يابيد.
و هر آينه شما را به چيزى از بيم و گرسنگى و كاهش مالها و جانها و ميوه‌ها مى‌آزماييم و شكيبايان را مژده ده
آنان كه چون مصيبتى- پيشامد ناخوشايندى- به ايشان رسد، گويند: ما از آنِ خداييم و به سوى او باز مى‌گرديم.
آنانند كه درودها و بخشايشى از پروردگارشان بر آنهاست و ايشانند راه‌يافتگان.
صفا و مروه از نشانه‌هاى [مراسم طاعت و عبادت‌] خداست. پس هر كه حج- آهنگ- خانه كند يا عُمره- زيارت- گزارد بر او ناروا و گناه نيست كه به گرد آن دو بگردد. و هر كه كار نيكى به خواست خويش كند خداوند سپاسدار و داناست.
كسانى كه آنچه را ما از حجّتهاى روشن و رهنمونى فروفرستاديم، پس از آنكه آن را براى مردم در كتاب بيان كرديم، مى‌پوشانند خدا و لعنت‌كنندگان لعنتشان مى‌كنند
مگر آنان كه بازآمدند- توبه كردند- و به اصلاح [كژيها و تباهيها] پرداختند و [حق را كه پنهان داشته بودند] آشكار ساختند، پس [به مهر و بخشايش خود] بر آنان بازمى‌گردم و توبه آنها را مى‌پذيرم كه من توبه‌پذير و مهربانم.
آنان كه كافر شدند و كافر مُردند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست،
جاودانه در آن باشند، عذابشان سبك نشود و مهلت نيابند.
و خداى شما خدايى است يگانه، خدايى جز او نيست، بخشاينده است و مهربان.
همانا در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتى‌ها كه در دريا به سود مردم روان مى‌شوند، و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاد و با آن زمين را پس از مُردگى‌اش زنده كرد و از هر جنبنده‌اى در آن پراكند، و گرداندن بادها و ابر رام‌شده ميان آسمان و زمين، نشانه‌هايى است براى مردمى كه خِرد را به كار برند.
از مردمان كسانى هستند كه به جاى خدا همتايانى [به عبادت‌] مى‌گيرند و آنها را دوست مى‌دارند مانند دوستى خدا ولى كسانى كه ايمان آورده‌اند در دوستى خدا سخت‌ترند- خدا را بسى بيشتر از ايشان دوست مى‌دارند- و اگر كسانى كه ستم كردند آنگاه كه عذاب را ببينند مى‌ديدند كه همه نيرو و توانايى خداى راست و عذاب خدا سخت و سهمگين است [البتّه پشيمان و حسرت‌زده خواهند شد]
آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى نمايند و عذاب را ببينند و رشته‌هاى پيوندشان گسسته گردد
و آنان كه پيروى كردند گويند: كاش ما را بازگشتى مى‌بود تا از آنها بيزارى مى‌نموديم چنانكه از ما بيزارى نمودند. خداوند اينگونه كردارهاشان را مايه پشيمانى و اندوه به آنان مى‌نماياند و هرگز از آتش دوزخ بيرون نيايند.
اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد و از پى گامهاى شيطان مرويد، كه او شما را دشمنى است آشكار
همانا او شما را به بدى و زشتكارى فرمان مى‌دهد و اينكه در باره خدا آنچه نمى‌دانيد بگوييد.
و چون به آنها- مشركان- گفته شود كه از آنچه خدا فرو فرستاده پيروى كنيد، گويند: بلكه از آنچه پدران خويش را بر آن يافته‌ايم پيروى مى‌كنيم آيا [از آنها پيروى مى‌كنند] هر چند كه پدرانشان چيزى نمى‌فهميدند و رهيافته نبودند؟
داستان [خواننده‌] كسانى كه كافر شدند چون داستان كسى است كه به چيزى بانگ مى‌زند كه نمى‌شنود مگر خواندنى و آوايى كرانند، گنگانند، كورانند پس هيچ درنمى‌يابند.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از پاكيزه‌هايى كه شما را روزى كرده‌ايم بخوريد و خداى را سپاس گزاريد اگر او را مى‌پرستيد و بس.
جز اين نيست كه مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام كشتن‌] نام غير خدا بر آن خوانده شده بر شما حرام كرده است و هر كه [به خوردن اينها] ناچار شود در حالى كه نه ستمكار و سركش باشد و نه از حدّ گذرنده، گناهى بر او نيست، كه خدا آمرزگار و مهربان است.
همانا كسانى كه آنچه را خدا از كتاب فروفرستاده پنهان مى‌كنند و چيز اندكى به بهاى آن مى‌ستانند، اينان در شكمهاى خويش جز آتش نمى‌خورند و خداوند روز رستاخيز با آنان سخن نگويد و پاكشان نسازد و آنها را عذابى است دردناك.
اينان كسانى‌اند كه گمراهى را به [بهاى‌] رهيابى و عذاب را به [بهاى از دست دادن‌] آمرزش خريدند، پس چه شكيبا و دليرند بر آتش!
آن [عذاب‌] بدين سبب است كه خداوند اين كتاب را براستى و درستى فروفرستاده و كسانى كه در كتاب- كتاب خدا- اختلاف كرده‌اند هر آينه در ستيزگى و جدايى دورى [از حق‌] اند.
نيكى [همه‌] آن نيست كه روى خويش به سوى خاور و باختر فرا داريد بلكه نيكى [نيكى‌] آن كس است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان آورده و مال را با اينكه دوست دارد- يا از بهر دوستى خدا- به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و واماندگان در راه و خواهندگان و در [راه آزادىِ‌] بردگان بدهد و نماز برپا دارد و زكات بدهد، و نيز وفاداران به پيمان خويش چون پيمان بندند، و [بويژه‌] شكيبايان در بينوايى و تنگدستى و رنج و سختى و به هنگام كارزار. آنانند كه راست گفتند و آنانند پرهيزگاران.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر شما در باره كشتگان قصاص- خونخواهى- نوشته شد: آزاد به آزاد و بنده به بنده و زن به زن پس هر كه از سوى برادر [دينىِ‌] خود چيزى [از قصاص‌] برايش بخشوده شد- يعنى حكم قصاص به پرداخت خونبها بدل گرديد- پس پيش‌گرفتن رفتارى نيك و پسنديده بايد- بخشنده در پيگيرى خونبها و بخشوده‌شده در سپاس‌داشتن- و پرداخت [خونبها از سوى قاتل‌] به او- ولىّ مقتول- به نيكى گزارده شود. اين تخفيف و مهر و بخشايشى است از پروردگارتان، و هر كه پس از آن- عفوكردن و ديه‌ستاندن- از اندازه درگذرد او را عذابى است دردناك.
اى خردمندان، شما را در قصاص، زندگانى است تا شايد پروا كنيد.
بر شما نوشته شد كه چون يكى از شما را [نشانه‌هاى‌] مرگ فرارسد هر گاه مالى [بسيار] به جا گذارد، براى پدر و مادر و خويشان- كه ارث نمى‌برند- به نيكويى وصيّت كند، كه اين سزاوار پرهيزگاران است.
پس هر كه وصيّت را پس از آنكه شنيد دگرگون سازد، هر آينه گناهش بر كسانى است كه آن را دگرگون سازند، همانا خدا شنوا و داناست.
پس كسى كه از وصيت‌كننده‌اى ستم يا گناهى را بيم دارد، و از اينرو ميانشان سازش دهد او را گناهى نيست، همانا خدا آمرزگار و مهربان است.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر شما روزه نوشته شد چنانكه بر آنان كه پيش از شما بودند نوشته شد، باشد كه پرهيزگار شويد.
روزهايى چند، شمرده پس هر كه از شما بيمار يا در سفر باشد، به شمار آن از روزهاى ديگر روزه بدارد، و بر كسانى كه روزه توانفرسا باشد بازخريدى است كه آن طعام‌دادن درويش درمانده است- هر روز يك خوراك- پس هر كه به خواست خود كار نيكى كند براى او بهتر است و روزه‌داشتن براى شما بهتر است اگر مى‌دانستيد
ماه رمضان، كه در آن قرآن فروفرستاده شده، كه راهنمايى براى مردم و نشانه‌هاى روشنى از رهنمونى [به راه راست‌] و جداكننده حق از باطل است پس هر كس از شما اين ماه را دريابد بايد آن را روزه بدارد و هر كه بيمار يا در سفر باشد به شمار آن از روزهاى ديگر. خدا براى شما آسانى مى‌خواهد و براى شما دشوارى نمى‌خواهد، و تا شمار آن را تمام كنيد و خداى را به پاس آنكه شما را راه نمود به بزرگى بستاييد و باشد كه سپاس گزاريد.
و چون بندگانم در باره من از تو پرسند، همانا من نزديكم خواندن خواننده را آنگاه كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم، پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه ره يابند.
در شب روزه آميزش با زنانتان براى شما حلال شد آنان پوشش شمايند و شما پوشش آنان. خداى دانست كه شما به خود خيانت مى‌كرديد، پس [به بخشايش خويش‌] بر شما بازگشت و توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت اكنون [توانيد] با ايشان بياميزيد و آنچه خداوند براى شما نوشته بجوييد، و بخوريد و بياشاميد تا شما را رشته سپيدى [صبحدم‌] از رشته سياه [شبانگاه‌] پايدار گردد، و سپس روزه را تا شب به پايان رسانيد. و در حالى كه در مسجدها معتكف هستيد با زنان مياميزيد. اينها حدود- احكام- خداست، پس پيرامون آنها مگرديد. خداوند اينچنين آيات خويش را براى مردم بيان مى‌كند تا مگر پرهيزگار شوند.
و مالهاى يكديگر را در ميان خود به ناشايست مخوريد و آن را به [رشوت‌] نزد حاكمان- قاضيان- ميفكنيد تا برخى از مالهاى مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه مى‌دانيد [كه ستم مى‌كنيد].
تو را از ماههاى نو پرسند، بگو: آنها گاهنماهاست براى مردم و حجّ. و نيكى آن نيست كه به خانه‌ها از پشت آنها در آييد، و ليكن نيكى [نيكى‌] آن كس است كه پرهيزگارى كند، و به خانه‌ها از درهاى آنها در آييد و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.
و در راه خدا با كسانى كه با شما كارزار كنند كارزار كنيد و از حدّ مگذريد كه خدا از حدّگذرندگان را دوست ندارد.
آنان- مشركان و كافران حربى- را هر جا كه يابيد بكشيد و از همان جا كه بيرونتان كردند- مكه- بيرونشان كنيد و فتنه [اى كه آنها كردند]- كفر و شرك و شكنجه‌كردن و بيرون‌راندن مؤمنان- از كشتار [ى كه شما كنيد] بدتر است. و نزد مسجد الحرام با آنها كارزار مكنيد مگر آنكه در آنجا با شما كارزار كنند، پس اگر با شما كارزار كردند بكشيدشان، كه سزاى كافران چنين است.
و اگر باز ايستادند، خداوند آمرزگار و مهربان است.
با آنان كارزار كنيد تا آشوبى نماند و دين از آنِ خداى باشد پس اگر باز ايستادند، تجاوز روا نيست مگر بر ستمكاران.
[اين‌] ماه حرام به [آن‌] ماه حرام، و [شكستن حرامها و] حرمتها را قصاص است. پس هر كه بر شما تجاوز كند بمانندِ آن بر او تجاوز كنيد- از اندازه مگذريد- و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.
در راه خدا هزينه كنيد و [با ترك اين هزينه‌] خود را به دست خويش به هلاكت ميفكنيد، و نيكويى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.
حجّ و عمره را براى خدا تمام به جاى آوريد، و اگر بازداشته شويد، پس آنچه از قربانى ميسّر است، و سرهاى خويش متراشيد تا قربانى به جايگاهش برسد، و هر كه از شما بيمار است يا رنجى در سر دارد [كه ناچار است سر را بتراشد] پس فديه‌اى [بايد] از روزه يا صدقه يا قربانى و چون ايمن شديد، هر كه از عمره تمتع به حجّ در آيد پس آنچه از قربانى ميسّر است، و هر كه قربانى نيابد- يا نتواند- سه روز در ايام حج روزه بدارد و هفت روز هنگامى كه [از سفر] بازگرديد. اين دهِ روز كامل است. اين حكم براى كسى است كه خاندانش نزديك مسجد الحرام نباشند- يعنى مُقيم مكه و اطراف آن نباشد- و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.
حج در ماه‌هايى دانسته- شوال، ذو القعده و ذو الحجه- است، پس هر كه در آن ماه‌ها فريضه حج مى‌گزارد [بداند كه‌] در حج آميزش [با همسران‌] و نافرمانى خدا- به گفتن دروغ و دشنام و مانند اينها- و ستيزه نيست. و هر كار نيكى كه كنيد خدا آن را مى‌داند و توشه بر گيريد كه بهترين توشه پرهيزگارى است و اى خردمندان، از من پروا داشته باشيد.
بر شما گناهى نيست كه فزونيى- روزى از راه تجارت- از پروردگارتان بجوييد. و چون از عرفات بازگشتيد خداى را در مشعر الحرام- مُزدلفه- ياد كنيد و او را ياد كنيد به پاس آنكه شما را كه پيش از آن هر آينه از گمراهان بوديد راه نمود.
آنگاه از آن راه كه مردم بازمى‌گردند بازگرديد و از خدا آمرزش بخواهيد كه او آمرزگار و مهربان است.
و چون مناسك حج خود را گزارديد، خداى را ياد كنيد آنگونه كه پدران خود را ياد مى‌كنيد، يا بيشتر از آن. از مردمان كسانى هستند كه گويند: پروردگارا، ما را [آنچه‌] در دنيا [خواهيم‌] بده و آنها را در آخرت بهره‌اى نيست.
و از آنان كسانى‌اند كه گويند: پرودگارا، ما را در اين جهان نيكويى- نعمت- ده و در آن جهان نيز نيكويى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.
اينان از آنچه كرده‌اند بهره‌اى- پاداشى- دارند، و خداوند زود حساب است.
خداى را در روزهايى چند- سه روز تشريق- ياد كنيد، پس هر كه در دو روز شتاب كند- يعنى اعمال را در دو روز انجام دهد و بازگشت از منى را به روز سوم نكشاند- گناهى بر وى نيست، و هر كه تاخير كند- تا آخر روزهاى تشريق- نيز گناهى بر او نيست، براى كسى كه [از محرمات احرام‌] بپرهيزد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه به سوى او برانگيخته و فراهم مى‌شويد.
و از مردم كس هست كه گفتار او در زندگى اين جهان تو را به شگفت آرد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه گيرد و حال آنكه سخت‌ترين دشمنان- يا ستيزندگان- است.
و چون والى و سرپرست كارى شود- و قدرت و رياست يابد يا چون پشت كند و از نزد تو بازگردد- مى‌كوشد تا در زمين تباهى كند و كشت و نسل- دام يا نژاد- را نابود سازد و خدا تباهكارى را دوست نمى‌دارد.
و چون به او گويند: از خداى بترس، بزرگ‌منشى او را به گناه وادارد- يا عزت ظاهرى كه با گناه به دست آورده او را مى‌گيرد-. دوزخ او را بس است و هر آينه بد بسترى است.
و از مردم كس هست كه جان خويش به جستن خشنودى خدا مى‌فروشد و خدا به بندگان مهربان است.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همگى در آشتى و سازش- يا اسلام و اطاعت- در آييد و در پى گامهاى شيطان مرويد كه او شما را دشمنى هويداست.