Fixes to fa.bahrampour and fa.mojtabavi
Thu, 14 Apr 2011 06:09:03 -0400
-1897,104 +1896,0
و اگر مىخواستيم، قطعا آنان را بر جاى خود مسخ مىكرديم [و مىخشكانديم] كه نتوانند پيش بروند و نه به عقب برگردند
و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمىانديشند
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست. اين [سخن] جز يادآورى و قرآنى روشن نيست
تا آن را كه [دلش] زنده است بيم دهد و گفتار [وعدهى جهنم] بر كافران تحقق يابد
آيا نديدند كه ما با دستان [قدرت] خود براى ايشان چهارپايانى آفريديم كه آنها را در اختيار دارند
و آنها را برايشان رام كرديم كه هم سوارشان مىشوند و هم از آنها تغذيه مىكنند
و از آنها بهرهها و نوشيدنىها دارند. پس چرا شكر نمىگزارند
و به جاى خدا معبودانى گرفتند به اميد آن كه يارى داده شوند
[ولى اين معبودان] نمىتوانند آنها را يارى كنند، و اينان براى آنها سپاهى احضار شدهاند [كه با هم به دوزخ در خواهند آمد]
پس گفتار آنها تو را محزون نكند. قطعا ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىسازند مىدانيم
آيا اين انسان نمىداند كه او را از نطفهاى آفريديم كه هم اكنون دشمنى آشكار شده است
و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوانها را كه چنين پوسيده است زنده مىكند
بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را آفريد زندهاش مىكند، و او به هر گونه آفرينشى آگاه است
همان [خدايى] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مىافروزيد
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر نيست كه مانند ايشان را بيافريند؟ چرا، و او آفريدگار آگاه است
فرمان او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش، پس مىشود
پس منزه است خدايى كه مالكيت و حاكميت هر چيزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد
سوگند به صف بستگان، صفى [عظيم]
و سوگند به نهى كنندگان كه به سختى طرد مىكنند
و سوگند به تلاوت كنندگان ذكر (و آيات الهى)
كه قطعا معبود شما يگانه است
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و پروردگار مشرقهاست
ما آسمان نزديكتر را به زيور اختران آراستيم
و [آن را] از هر شيطان سركشى محفوظ داشتيم
[به طورى كه] نمىتوانند به [سخن] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سويى پرتاب مىشوند
با شدت به عقب رانده مىشوند، و برايشان عذابى پيوسته است
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] چيزى بربايد كه شهابى سوراخ كننده دنبالش مىكند
پس [از مشركان] بپرس: آيا آنها از لحاظ آفرينش سختترند يا كسانى كه [از فرشتگان و غيره] خلق كردهايم؟ آنها را از گلى چسبنده پديد آورديم [كه ضعيفند]
بلكه [تو از انكارشان] تعجب مىكنى، و آنها استهزا مىكنند
و چون به آنها پند داده شود پند نمىگيرند
و چون آيتى ببينند آن را به مسخره مىگيرند
و مىگويند: اين جز سحرى آشكار نيست
آيا چون مرديم و خاك و استخوانهايى شديم، به راستى دوباره زنده مىشويم
و آيا نياكان ما نيز [زنده مىشوند]
بگو: آرى، و شما [زنده مىشويد] در حالى كه خوار خواهيد بود
پس آن تنها يك صيحه است و بس، و به ناگاه همه آنها [برخيزند و] بنگرند
و مىگويند: واى بر ما! اين روز جزاست
اين همان روز داورى است كه تكذيبش مىكرديد
[اى فرشتگان!] گرد آوريد ظالمان و همگنانشان و آنچه را كه پرستش مىكردند
[آرى آنچه را] جز خدا [مىپرستيدند گرد آوريد] و به راه جهنم هدايتشان كنيد
و آنها را نگه داريد كه بازخواست خواهند شد
شما را چه شده است كه يكديگر را يارى نمىكنيد
بلكه امروز آنها تسليم شدگانند
و روى به يكديگر كنند و از هم بپرسند
گويند: [پس چه شد؟] شما كه از در نيكخواهى سراغ ما مىآمديد
[مستكبران] مىگويند: [نه،] بلكه شما [خودتان] مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما خود مردمى طغيانگر بوديد
پس وعدهى پروردگارمان بر ما محقق شد و اكنون بايد [عذاب را] بچشيم
پس شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان نيز گمراه بوديم
پس بىترديد [همه] ايشان در آن روز در عذاب مشتركند
[آرى] ما با مجرمان چنين مىكنيم
چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مىشد: خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مىورزيدند
و مىگفتند: آيا ما خدايان خويش را براى گفته شاعرى مجنون رها كنيم
بىشك پرهيزگاران در باغها و ناز و نعمتاند
به آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و خدايشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است
به [پاداش] آنچه مىكرديد بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد
بر تختهايى رديف هم تكيه زنند، و حوران درشت چشم را همسرشان گردانيم
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيروىشان كردند، فرزندانشان را به آنها ملحق كنيم و از [پاداش] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو دستاورد خويش است
و از انواع ميوهها و گوشتى كه دلخواه آنهاست عطايشان مىكنيم
در آن جا، از دست هم [به شوخى] جام مىربايند [ولى] در آن نه سخن بيهوده باشد و نه گناهكارى
و براى [خدمتشان] پسرانى خاص آنها چون مرواريد درون [صدف] بر گردشان مىچرخند
و برخىشان رو به برخى ديگر كرده از هم بپرسند
گويند: به راستى ما پيشتر در ميان كسان خود بيمناك بوديم
پس خدا بر ما منت نهاد و از عذاب سوزندهى نافذ نگاهمان داشت
به راستى ما پيش از اين او را مىخوانديم [و مىپرستيديم] بىترديد او نيكىرسان و مهربان است
پس تذكر ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه
آيا مىگويند: شاعرى است كه ما براى وى منتظر مرگ و حوادث روزگاريم
بگو: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم
آيا عقلهايشان آنها را به اين [موضعگيرى] وا مىدارد يا آنها مردمى سركش هستند
يا مىگويند: آن [قرآن] را خود ساخته؟ [نه، اينها بهانه است] بلكه ايمان نمىآورند
پس بايد سخنى مانند آن بياورند اگر راست مىگويند
آيا آنها از هيچ [و بىهيچ خالقى] خلق شدهاند يا خود خالق [خويش] اند
مگر آسمانها و زمين را آنها خلق كردهاند [كه فرمان نپذيرند]؟ بلكه جوياى يقين نيستند
آيا ذخاير پروردگار تو نزد آنهاست يا ايشان [بر جهان هستى] تسلط دارند
آيا آنها نردبانى دارند در آن [اخبار غيبى را] مىشنوند؟ پس بايد شنوندهى آنان برهانى آشكار بياورد
آيا خداوند را دختران است و شما را پسران [كه فرشتگان را دختران خدا مىناميد]
آيا از آنها مزدى مىخواهى كه ايشان از غرامت [آن] سنگين بارند
آيا اسرار غيب نزد آنهاست و آنها مىنويسند
آيا مىخواهند نيرنگى بزنند؟ ولى كافران خودشان نيرنگ خوردهاند
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزه است خداى يگانه از آنچه شريك او مىسازند
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان بينند [باز ايمان نياورند و] گويند: ابرى متراكم است
پس آنها را رها كن تا روز مرگ خود را كه بيهوش مىافتند ملاقات كنند
روزى كه تدبيرشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و ايشان يارى نشوند
و همانا كسانى كه ستم كردند، عذابى ديگر دارند، و ليكن بيشترشان نمىدانند
و براى [ابلاغ] فرمان پروردگارت صابر باش كه مسلما تو تحت نظر مايى، و پروردگارت را هنگامى كه برمىخيزى، به ستايش تسبيح گوى
و او را پاسى از شب و به هنگام پشت كردن ستارگان تسبيح گوى
سوگند به [آن] ستاره وقتى كه فرو افتد
كه يار شما نه گمراه شده و نه منحرف
و از روى هوس سخن نمىگويد
نيست اين سخن جز وحيى كه نازل مىشود
او را [آن فرشتهى] بس نيرومند آموخت
توانمندى كه [به صورت اصلى خود در برابر پيامبر] ايستاد
در حالى كه او (جبرئيل) در افق برتر قرار داشت
سپس نزديك آمد و نزديكتر شد
تا به اندازهى دو كمان يا نزديكتر گرديد
پس [توسط جبرئيل] به بندهى خود آنچه را بايد وحى كند، وحى كرد
قلب [پاك محمد] آن [صورت اصلى جبرئيل] را كه ديد دروغ نگفت
آيا در آنچه مىبيند با او مجادله مىكنيد
و همانا در يك نزول ديگر هم او (جبرئيل) را ديده است
در كنار سدرة المنتهى
كه جنة الماوى در آن جاست
آنگاه كه آن درخت سدره را مىپوشاند آنچه [از امور خيره كننده] مىپوشاند
چشم [پيامبر] خطا نرفت و از حد نگذشت [آنچه ديد واقعيت بود]
به راستى كه برخى از آيات بزرگتر پروردگارش را بديد
-3875,0 +3772,53
و اگر مىخواستيم، قطعا آنان را بر جاى خود مسخ مىكرديم [و مىخشكانديم] كه نتوانند پيش بروند و نه به عقب برگردند
و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمىانديشند
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست. اين [سخن] جز يادآورى و قرآنى روشن نيست
تا آن را كه [دلش] زنده است بيم دهد و گفتار [وعدهى جهنم] بر كافران تحقق يابد
آيا نديدند كه ما با دستان [قدرت] خود براى ايشان چهارپايانى آفريديم كه آنها را در اختيار دارند
و آنها را برايشان رام كرديم كه هم سوارشان مىشوند و هم از آنها تغذيه مىكنند
و از آنها بهرهها و نوشيدنىها دارند. پس چرا شكر نمىگزارند
و به جاى خدا معبودانى گرفتند به اميد آن كه يارى داده شوند
[ولى اين معبودان] نمىتوانند آنها را يارى كنند، و اينان براى آنها سپاهى احضار شدهاند [كه با هم به دوزخ در خواهند آمد]
پس گفتار آنها تو را محزون نكند. قطعا ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىسازند مىدانيم
آيا اين انسان نمىداند كه او را از نطفهاى آفريديم كه هم اكنون دشمنى آشكار شده است
و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوانها را كه چنين پوسيده است زنده مىكند
بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را آفريد زندهاش مىكند، و او به هر گونه آفرينشى آگاه است
همان [خدايى] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مىافروزيد
آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر نيست كه مانند ايشان را بيافريند؟ چرا، و او آفريدگار آگاه است
فرمان او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش، پس مىشود
پس منزه است خدايى كه مالكيت و حاكميت هر چيزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد
سوگند به صف بستگان، صفى [عظيم]
و سوگند به نهى كنندگان كه به سختى طرد مىكنند
و سوگند به تلاوت كنندگان ذكر (و آيات الهى)
كه قطعا معبود شما يگانه است
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست و پروردگار مشرقهاست
ما آسمان نزديكتر را به زيور اختران آراستيم
و [آن را] از هر شيطان سركشى محفوظ داشتيم
[به طورى كه] نمىتوانند به [سخن] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سويى پرتاب مىشوند
با شدت به عقب رانده مىشوند، و برايشان عذابى پيوسته است
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] چيزى بربايد كه شهابى سوراخ كننده دنبالش مىكند
پس [از مشركان] بپرس: آيا آنها از لحاظ آفرينش سختترند يا كسانى كه [از فرشتگان و غيره] خلق كردهايم؟ آنها را از گلى چسبنده پديد آورديم [كه ضعيفند]
بلكه [تو از انكارشان] تعجب مىكنى، و آنها استهزا مىكنند
و چون به آنها پند داده شود پند نمىگيرند
و چون آيتى ببينند آن را به مسخره مىگيرند
و مىگويند: اين جز سحرى آشكار نيست
آيا چون مرديم و خاك و استخوانهايى شديم، به راستى دوباره زنده مىشويم
و آيا نياكان ما نيز [زنده مىشوند]
بگو: آرى، و شما [زنده مىشويد] در حالى كه خوار خواهيد بود
پس آن تنها يك صيحه است و بس، و به ناگاه همه آنها [برخيزند و] بنگرند
و مىگويند: واى بر ما! اين روز جزاست
اين همان روز داورى است كه تكذيبش مىكرديد
[اى فرشتگان!] گرد آوريد ظالمان و همگنانشان و آنچه را كه پرستش مىكردند
[آرى آنچه را] جز خدا [مىپرستيدند گرد آوريد] و به راه جهنم هدايتشان كنيد
و آنها را نگه داريد كه بازخواست خواهند شد
شما را چه شده است كه يكديگر را يارى نمىكنيد
بلكه امروز آنها تسليم شدگانند
و روى به يكديگر كنند و از هم بپرسند
گويند: [پس چه شد؟] شما كه از در نيكخواهى سراغ ما مىآمديد
[مستكبران] مىگويند: [نه،] بلكه شما [خودتان] مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما خود مردمى طغيانگر بوديد
پس وعدهى پروردگارمان بر ما محقق شد و اكنون بايد [عذاب را] بچشيم
پس شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان نيز گمراه بوديم
پس بىترديد [همه] ايشان در آن روز در عذاب مشتركند
[آرى] ما با مجرمان چنين مىكنيم
چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مىشد: خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مىورزيدند
و مىگفتند: آيا ما خدايان خويش را براى گفته شاعرى مجنون رها كنيم
-4802,0 +4752,51
بىشك پرهيزگاران در باغها و ناز و نعمتاند
به آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و خدايشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است
به [پاداش] آنچه مىكرديد بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد
بر تختهايى رديف هم تكيه زنند، و حوران درشت چشم را همسرشان گردانيم
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيروىشان كردند، فرزندانشان را به آنها ملحق كنيم و از [پاداش] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو دستاورد خويش است
و از انواع ميوهها و گوشتى كه دلخواه آنهاست عطايشان مىكنيم
در آن جا، از دست هم [به شوخى] جام مىربايند [ولى] در آن نه سخن بيهوده باشد و نه گناهكارى
و براى [خدمتشان] پسرانى خاص آنها چون مرواريد درون [صدف] بر گردشان مىچرخند
و برخىشان رو به برخى ديگر كرده از هم بپرسند
گويند: به راستى ما پيشتر در ميان كسان خود بيمناك بوديم
پس خدا بر ما منت نهاد و از عذاب سوزندهى نافذ نگاهمان داشت
به راستى ما پيش از اين او را مىخوانديم [و مىپرستيديم] بىترديد او نيكىرسان و مهربان است
پس تذكر ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه
آيا مىگويند: شاعرى است كه ما براى وى منتظر مرگ و حوادث روزگاريم
بگو: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم
آيا عقلهايشان آنها را به اين [موضعگيرى] وا مىدارد يا آنها مردمى سركش هستند
يا مىگويند: آن [قرآن] را خود ساخته؟ [نه، اينها بهانه است] بلكه ايمان نمىآورند
پس بايد سخنى مانند آن بياورند اگر راست مىگويند
آيا آنها از هيچ [و بىهيچ خالقى] خلق شدهاند يا خود خالق [خويش] اند
مگر آسمانها و زمين را آنها خلق كردهاند [كه فرمان نپذيرند]؟ بلكه جوياى يقين نيستند
آيا ذخاير پروردگار تو نزد آنهاست يا ايشان [بر جهان هستى] تسلط دارند
آيا آنها نردبانى دارند در آن [اخبار غيبى را] مىشنوند؟ پس بايد شنوندهى آنان برهانى آشكار بياورد
آيا خداوند را دختران است و شما را پسران [كه فرشتگان را دختران خدا مىناميد]
آيا از آنها مزدى مىخواهى كه ايشان از غرامت [آن] سنگين بارند
آيا اسرار غيب نزد آنهاست و آنها مىنويسند
آيا مىخواهند نيرنگى بزنند؟ ولى كافران خودشان نيرنگ خوردهاند
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزه است خداى يگانه از آنچه شريك او مىسازند
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان بينند [باز ايمان نياورند و] گويند: ابرى متراكم است
پس آنها را رها كن تا روز مرگ خود را كه بيهوش مىافتند ملاقات كنند
روزى كه تدبيرشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و ايشان يارى نشوند
و همانا كسانى كه ستم كردند، عذابى ديگر دارند، و ليكن بيشترشان نمىدانند
و براى [ابلاغ] فرمان پروردگارت صابر باش كه مسلما تو تحت نظر مايى، و پروردگارت را هنگامى كه برمىخيزى، به ستايش تسبيح گوى
و او را پاسى از شب و به هنگام پشت كردن ستارگان تسبيح گوى
سوگند به [آن] ستاره وقتى كه فرو افتد
كه يار شما نه گمراه شده و نه منحرف
و از روى هوس سخن نمىگويد
نيست اين سخن جز وحيى كه نازل مىشود
او را [آن فرشتهى] بس نيرومند آموخت
توانمندى كه [به صورت اصلى خود در برابر پيامبر] ايستاد
در حالى كه او (جبرئيل) در افق برتر قرار داشت
سپس نزديك آمد و نزديكتر شد
تا به اندازهى دو كمان يا نزديكتر گرديد
پس [توسط جبرئيل] به بندهى خود آنچه را بايد وحى كند، وحى كرد
قلب [پاك محمد] آن [صورت اصلى جبرئيل] را كه ديد دروغ نگفت
آيا در آنچه مىبيند با او مجادله مىكنيد
و همانا در يك نزول ديگر هم او (جبرئيل) را ديده است
در كنار سدرة المنتهى
كه جنة الماوى در آن جاست
آنگاه كه آن درخت سدره را مىپوشاند آنچه [از امور خيره كننده] مىپوشاند
چشم [پيامبر] خطا نرفت و از حد نگذشت [آنچه ديد واقعيت بود]
به راستى كه برخى از آيات بزرگتر پروردگارش را بديد
Four Persian translations added
Sat, 19 Mar 2011 14:34:34 -0400
-0,0 +1,6236
به نام خداوند هستى بخش مهربان
ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است
آن هستى بخش مهربان
صاحب روز جزا
[بار الها] تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم
ما را به راه راست هدايت فرما
راه آنان كه موهبتشان دادى، نه راه غضب شدگان و نه گمراهان
الف، لام، ميم
آن كتاب [بلند مرتبه] هيچ ترديدى در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است
آنان كه به غيب ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه روزيشان كردهايم، انفاق مىكنند
و آنان كه به آنچه به تو نازل گرديده و آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان مىآورند و اينانند كه به آخرت يقين دارند
آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و هم ايشان رستگارانند
به راستى آنان كه كفر ورزيدند تفاوتشان نكند چه انذارشان كنى يا انذارشان نكنى ايمان نمىآورند
خدا بر دلها و شنوايىشان مهر نهاده و بر چشمانشان پردهاى است و آنها را عذابى بزرگ است
و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: ما به خدا و روز واپسين ايمان آوردهايم. ولى آنان مؤمن نيستند
مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند، ولى نمىفهمند
در دلهايشان بيمارى است، پس خدا ايشان را بيمارى افزود، و آنان را به سزاى اين كه دروغ مىگفتند عذابى دردناك است
و چون به آنان گفته شود: در زمين فساد نكنيد، گويند: جز اين نيست كه ما اصلاحگرانيم
به هوش باش كه همينها تبهكارانند ولى نمىفهمند
و چون به آنها گفته شود: شما نيز مانند [ساير] مردم ايمان بياوريد، گويند: آيا ما هم مانند كمخردان ايمان بياوريم؟ بدان كه آنان خود كم خردانند امّا نمىدانند
و چون با مؤمنان رو به رو شوند گويند: ايمان آوردهايم، و چون با ياران شيطانى خود تنها شوند، گويند: ما بىترديد با شما هستيم، جز اين نيست كه ما [آنها را] به مسخره گرفتهايم
خداست كه آنها را به مسخره مىگيرد و فرصت مىدهد تا در طغيانشان سرگردان بمانند
همين كسانند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند پس تجارتشان سود نكرد و هدايتپذير نبودند
مثل آنان مثل كسى است كه [به زحمت] آتشى بيفروخت و همين كه اطراف وى را روشن ساخت، خدا نورشان را برد و در تاريكىها رهايشان كرد كه نبينند